وزوزی

[وِزْ وِ] (ص نسبی) در تداول، موی وزکرده و ژولیده و دارای جعدهای بسیار ریز و نامرتب. (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ لغات عامیانهء جمال زاده).


وزوع

[وَ] (ع اِمص) ورغلانیدگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (مص) ورغلانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برانگیختن کسی را بر چیزی. واداشتن. (از اقرب الموارد).


وزون

[وُ] (ع اِ) جِ وزن، به معنی آن قدر از خرما که یک کس برداشتن نتواند، و آن نیم جله از جله های هجر یا سه یک جلهء آن باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به وزن شود.


وزه

[وَزْ زَ] (ع اِ) مؤنث وز. (المنجد) (اقرب الموارد). ج، وزات. (اقرب الموارد). رجوع به وَزّ شود.


وزه

[وَ زَ / زِ] (اِ) تخم مگس. (یادداشت مرحوم دهخدا).


وزی

[وَ زا] (ع ص) خر توانای درشت اندام. خر توانای شادمان درشت اندام. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || مرد کوتاه گرد و درهم اندام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).


وزی

[وَزْیْ] (ع مص) فراهم آمدن. (منتهی الارب). فراهم آمدن و جمع گردیدن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). اجتماع و تقبض. (اقرب الموارد).


وزی

[وَ] (ص نسبی) منسوب به وز.
- غدهء وزی؛ غدهء چربی. (فرهنگ فارسی معین).


وزیدن

[وَ دَ] (مص) هبوب. دمیدن. (آنندراج). رفتن باد از جایی به جایی. جنبیدن باد. (ناظم الاطباء). آمدن باد. جهش. جستن :
زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزید
باد به گل بروزید گل به گل اندر غژید.
کسایی.
آنک را بر باد خواهی داد دل
یک وزیدن باد از سوی تو بس.عطار.
تو دادی بر نخیلات...


وزیدنگاه

[وَ دَ] (اِ مرکب) محل وزیدن. مهب. جای وزیدن باد و هوا. (ناظم الاطباء).


وزیر

[وَ] (ع ص، اِ) معاون. (اقرب الموارد). هم پشت و مددکار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || همنشین خاص پادشاه که مشیر تدبیر و ظهیر سریر باشد و تحمل بار گران مملکت نماید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه در برداشتن بار کسی شریک باشد. ظاهراً چون وزیر در مقدمهء برداشتن بار...


وزیر

[وَ] (اِ)(1) زردچوبه. (برهان) (آنندراج) :
دل و دامن تنور کرد و غدیر
سرو و لاله کناغ کرد و وزیر.عنصری.
(1) - مصحف زریر. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).


وزیر

[وَ] (اِخ) لقب هارون برادر موسی علیه السلام : و اجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی اشدد به ازری. (قرآن 20/ 29 - 30).


وزیر آل محمد

[وَ رِ لِ مُ حَمْ مَ] (اِخ)لقب ابوسلمه حفص بن سلیمان خلال است. او را به سال 133ه .ق. به امر خلیفه بکشتند و او اول کسی است که در اسلام لقب وزیر یافت. (حبیب السیر 1:270). رجوع به کامل ابن اثیر 5:193 شود.


وزیرالوزراء

[وَ رُلْ وُ زَ] (ع اِ مرکب)ظاهراً معادل رئیس الوزراء :
از دلم هیچکسی دست نیابد به بدی
تا در او مدحت فرزند وزیرالوزراست.
فرخی.
بعد از آن وزیرالوزراء ابوغالب با سپاه از حضرت بیامد. (مجمل التواریخ).


وزیرتراش

[وَ تَ] (نف مرکب)وزیرتراشنده. کسی که در انتخاب وزیران دخالت دارد.


وزیری

[وَ ری ی] (ع ص نسبی) منسوب به وزیر. (انساب سمعانی).


وزیری

[وَ] (ص نسبی، اِ) نوعی از انجیر باشد، و آن میوه ای است معروف. (برهان) (آنندراج). || آوند پهنی کوچکتر از دوری. (ناظم الاطباء). ظرفی پهن کوچکتر از دوری. (فرهنگ فارسی معین). || قطعی از قطع های کتاب، بزرگتر از رُقعی. || (حامص) کار وزارت. وزیر شدن. وزارت و شغل...


وزیف

[وَ] (ع مص) وزف. بشتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). شتافتن در رفتن. (تاج المصادر بیهقی). || شتابانیدن کسی را. (آنندراج) (اقرب الموارد). لازم و متعدی استعمال شود. (اقرب الموارد). رجوع به وزف شود.


وزیکول

[وِ] (فرانسوی، اِ)(1) (اصطلاح پزشکی) تاول های ریز جلدی که محتوی ترشحات شفاف و سروزیته میباشد، مانند تاول تب خال در کنار لب. طاول صغار جلد. (فرهنگ فارسی معین).
(1) - Vesicule.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.