وزیری
[وَ] (ص نسبی، اِ) نوعی از انجیر باشد، و آن میوه ای است معروف. (برهان) (آنندراج). || آوند پهنی کوچکتر از دوری. (ناظم الاطباء). ظرفی پهن کوچکتر از دوری. (فرهنگ فارسی معین). || قطعی از قطع های کتاب، بزرگتر از رُقعی. || (حامص) کار وزارت. وزیر شدن. وزارت و شغل وزیر. (ناظم الاطباء) :
به دستگاه دبیری مرا چه فخر که من
به پایگاه وزیری فرونیارم سر.خاقانی.
روستازادگان دانشمند
به وزیریّ پادشا رفتند.سعدی.
- وزیری نمودن؛ وزارت کردن. (ناظم الاطباء).
به دستگاه دبیری مرا چه فخر که من
به پایگاه وزیری فرونیارم سر.خاقانی.
روستازادگان دانشمند
به وزیریّ پادشا رفتند.سعدی.
- وزیری نمودن؛ وزارت کردن. (ناظم الاطباء).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول