ورسان

[] (اِخ) دهی جزء دهستان حومهء بخش دستجرد شهرستان قم، در یک هزارگزی راه فرعی دستجرد به سرهه رود. سکنه 308 تن. آب آن از چشمه تأمین می شود و محصول آنجا غلات، بنشن، باغات انگور، بادام و قیسی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).


ورستاد

[وَ رَ] (اِ) اوقات گذری باشد که به جهت مردم نامراد و طالب علم مقرر سازند. (برهان). وظیفه و مقرری و مدد معاش که برای مردم طالب علم برقرار میکنند. (ناظم الاطباء). وظیفه. (برهان) (دهار) (ناظم الاطباء). وظیفهء مقرر که بدان اوقات گذر کنند. وظیفه ای که برای مستحقان برقرار...


ورستان

[وَ رِ] (اِ) امت. (سروری). امت پیغمبر. (آنندراج) (برهان). و به این معنی با شین نقطه دار و نون هم آمده است. (برهان) (آنندراج). مصحف برروشنان. رجوع به وَرَستان شود.


ورستان

[وَ رَ] (اِ) امت پیغمبر را گویند مطلقاً از هر پیغمبر که باشد. (برهان). پیرو پیغمبر و امت پیغمبر و ورشنان و حواری پیغمبر هر پیغمبری که باشد. وَرِستان. (ناظم الاطباء). مصحف برروشنان.


ورسخواران

[] (اِخ) دهی جزء دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. در 8هزارگزی شمال راه شوسهء فیروزکوه به تهران. سکنهء 446 تن و آب آن از چشمهء مهم تأمین می شود. محصول آنجا غلات، بنشن، میوجات و بیدستان است. شغل اهالی زراعت و سفیدگری و خیاطی و در زمستان به حدود...


ورسک

[وِ رِ] (اِخ) نام یکی از ایستگاه های راه آهن شمال است و چون نزدیکترین نقطه به پل معتبر و قریه و رود ورسک است بدین نام نامیده شده است. (یادداشت مرحوم دهخدا).


ورسک

[وِ رِ] (اِخ) نام قریه و رودی است در شمال ایران در دویست و چهل هزارگزی راه شوسهء تهران.


ورسن

[وَ سَ] (اِ) بند ریسمانی و ریسمان و رسن. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج).


ورسنج

[] (اِخ) دهی جزء دهستان دودانگهء بخش ضیاءآباد شهرستان قزوین. در یک هزارگزی شوسهء همدان. سکنهء 587 تن و آب آن از دو رشته قنات و از رودخانهء خررود هفته ای یک شبانه روز حق آب دارند. محصول آنجا غلات، پنبه، کرچک، یونجه، بادام، انگور، قیسی و شغل اهالی زراعت...


ورسنگ

[وَ سَ] (ص) عجیب. (برهان) (ناظم الاطباء). غریب. (ناظم الاطباء). || معتبر. (برهان) (ناظم الاطباء). صاحب اعتبار. || خوش نما. || قابل ملاحظه. (ناظم الاطباء). || (اِ) اعتبار یعنی از هر نوع چیزی در نظر خوش نماید و آن در آدمی از تنگی حوصله و تنگ چشمی به هم میرسد....


ورسی

[وَ سی ی] (ع ص، اِ) نوعی از کبوتر که رنگش مایل به سرخی و زردی باشد. (منتهی الارب). نوعی از کبوتر زرد مایل به سرخی. || قسمی از چوب که از آن تیر میسازند. (ناظم الاطباء). || بهترین کاسهء زرین. (منتهی الارب). نیکوترین قدحهای طلا. و در حدیث است:...


ورسیج

[وَ] (اِ) سقف خانه که آن را آسمانه نیز گویند. (ناظم الاطباء).(1) آسمانه و سقف خانه و بعضی آستانه و زمین خانه را نیز گفته اند و شواهدی که آورده اند نیز دلالت به این معنی میکند. (برهان). || آستانهء خانه. (سروری) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
ببین که قبهء...


ورسیه

[وَ سی یَ] (ع ص نسبی) منسوب به ورس. (از اقرب الموارد). || (ملحفه...) که با ورس رنگ شده باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وریسه. مورسه. (از اقرب الموارد).


ورش

[وَ] (ع اِ) طعامی است که از شیر سازند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزی است که از شیر سازند. (از اقرب الموارد). || (مص) ورغلانیدن کسی را. (منتهی الارب). واداشتن کسی را. اغراء. (از اقرب الموارد). || ناخوانده بر وقت خوردن کسی در آمدن. (منتهی الارب). ناخوانده و دعوت ناشده...


ورش

[وَ رَ] (ع مص) سبک و شادمان گردیدن شتر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) درد شکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


ورش

[وَ رَ] (اِ) فاخته و قمری. (ناظم الاطباء).


ورش

[وَ رِ] (ع ص) سبک شادمان از شتر و جز آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || ستور که آن را باز نتوان داشت از رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد از لسان العرب). مؤنث آن ورشه. ج، ورشات. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


ورش

[وَ رَ / وَ] (حرف ربط مرکب) مخفف و اگرش. و اگر او را :
گرش غول شهر گوئی جای این گفتار هست
ورش دیو دهر گوئی جای استغفار نیست.
ناصرخسرو.
گرش بنکوهی ندارد شرم و باک
ورش بنوازی نیابی زو صواب
ناصرخسرو.


ورشات

[وَ رِ] (ع ص، اِ) جِ وَرِش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ورش شود. || جِ ورشه. (ناظم الاطباء). رجوع به ورشه شود.


ورشاد

[وَ] (اِ) وظیفه و مقرری و ورستاد. (ناظم الاطباء). رجوع به ورستاد شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.