ورپلوغیدن

[وَ پُ دَ] (مص مرکب)ورپلغیدن. رجوع به ورپلغیدن شود.


ورپلوغیده

[وَ پُ دَ / دِ] (ن مف مرکب)ورپلغیده. رجوع به ورپلغیده شود.


ورپوشنه

[وَ نَ / نِ] (اِ) ورپوشه. سرپوش باشد چون چادر و غیره. (یادداشت مؤلف). روسری زنان. (فرهنگ فارسی معین). چادر. روپاک. (برهان). چادر و روپاک و مقنعهء زن. (منتهی الارب). مقنعهء زن. (برهان) (آنندراج).


ورپوشه

[وَ شَ / شِ] (اِ) ورپوشنه. (برهان) (ناظم الاطباء). روپاک و چادر و مقنعه. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به ورپوشنه شود.


ورت

[وَ] (ص) برهنه. (برهان) (ناظم الاطباء). عریان. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). تهی از پوشش. به ضم اول هم به نظر آمده است. (برهان) (آنندراج).


ورت

[وَ] (حرف ربط مرکب) مخفف و اگر ترا :
ورت آرزوی لذت حسی بشناسد
پیش آر ز فرقان سخن آدم و حوا.
ناصرخسرو.


ورتا

[وَ] (هزوارش، اِ) به لغت ژند و پاژند گل را گویند و به عربی ورد خوانند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


ورتاج

[وَ] (اِ) آتش پرست و آفتاب پرست باشد و بعضی گویند گلی است سرخ رنگ چون آفتاب به سمت الرأس رسد بشکفد و آن را خبازی و نان کلاغ گویند و بعضی دیگر گویند گیاهی است که پیوسته در آب میباشد و به هر طرف از اطراف گردد برگهای آن...


ورتافتن

[وَ تَ] (مص مرکب) برتافتن و پیچیدن و لگد زدن و لگد کردن. (ناظم الاطباء).


ورتان

[وَ] (اِخ) شهری است بانعمت بسیار [ به آذرآبادگان ] و از وی زیلوها و مصلی نماز خیزد. (یادداشت مؤلف از حدود العالم). رجوع به ورثان شود.


ورتج

[وَ تَ] (اِ) کرک و بلدرچین و وردیج و ورتاج. (ناظم الاطباء).


ورتج

[وَ تِ] (اِ) ورتیج. (فرهنگ فارسی معین) :
دل ز عشقت سحر مطلق میکند
همچو ورتج حق یلقلق میکند.
انوری (از فرهنگ فارسی معین از صحاح الفرس).
رجوع به ورتیج شود.


ورترنجیده شدن

[وَ تُ رَ دَ / دِ شُ دَ](مص مرکب) تقبض. (صراح اللغه). درکشیده شدن پوست. (صراح اللغه در مادهء قبض).


ورتسیدن

[وَ تَ دَ] (مص مرکب)نشستن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) :
زر اگر داری برو ورتس بالای همه
ملایزدی (از آنندراج).
چون ورتسد بمسند شیرین تکلمی
کی کور نطق من به بهای شکر دهد.
یزدی (از آنندراج).


ورتون

[] (اِخ) دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایهء شهرستان قزوین. سکنهء آن 600 تن و آب آن از چشمه تأمین می شود و محصول آنجا غلات و بنشن و گردو و عسل و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. ساکنین از طایفهء مراغه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...


ورتیج

[وَ] (اِ) وردیج. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). طائری است که آن را سلوی و سمانی گویند. (برهان). سمانی. (دهار). کرک. (برهان) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). بلدرچین. (برهان) (ناظم الاطباء). بدبده. سلوی. (برهان) (صراح) (مجمل اللغه). مرغی است شبیه تیهو لیکن از آن کوچکتر و به تازی سلوی گویند. (آنندراج)...


ورث

[وَ] (ع ص) تازه و تر از هر چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هرچیز تر و تازه. (ناظم الاطباء).


ورث

[وِ] (ع مص) اِرث. وِراثَه. رثه. تراث. ارثه. میراث گرفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به وراثه شود.


ورث

[وُ] (اِ) در تداول اهل لرستان سرو کوهی را گویند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سرو کوهی شود.


ورثان

[وَ] (اِخ) شهری است در حدود آذربایجان در دوفرسخی رس و هفت فرسخی بیلقان. (معجم البلدان). رجوع به ورتان شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.