ورتیج
[وَ] (اِ) وردیج. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). طائری است که آن را سلوی و سمانی گویند. (برهان). سمانی. (دهار). کرک. (برهان) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). بلدرچین. (برهان) (ناظم الاطباء). بدبده. سلوی. (برهان) (صراح) (مجمل اللغه). مرغی است شبیه تیهو لیکن از آن کوچکتر و به تازی سلوی گویند. (آنندراج) :
آید از باغ بی سرود و بازیج
دستک بکراعه(1) می برآرد ورتیج.
زینتی (از لغت نامهء اسدی).
گشته در چنگل عشق تو گرفتار دلم
همچو ورتیج که در چنگل باز است اسیر.
طرطری.
رجوع به ورتج شود. || آستان در خانه. (برهان) (ناظم الاطباء).
(1) - ن ل: بکراغه.
آید از باغ بی سرود و بازیج
دستک بکراعه(1) می برآرد ورتیج.
زینتی (از لغت نامهء اسدی).
گشته در چنگل عشق تو گرفتار دلم
همچو ورتیج که در چنگل باز است اسیر.
طرطری.
رجوع به ورتج شود. || آستان در خانه. (برهان) (ناظم الاطباء).
(1) - ن ل: بکراغه.
درگاه آسان پرداخت برای ووکامرس
اتصال آسان پرداخت به ووکامرس برای تسهیل پرداختهای اینترنتی مشتریان؛ سریع، امن و سازگار با تمام کارتها.
مشاهده جزئیات محصول