ور

[وِ] (اِ) پرگویی. گفتار بیهوده. سخن بیهوده. سخن بیفایده.
- ور زدن؛ در تداول، پرگویی کردن. حرفهای بیهوده گفتن.


ور

[وَرر] (ع اِ) برسوی ران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وَرِک. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ارزانی و فراخ سالی. (منتهی الارب) (آنندراج). خصب. (اقرب الموارد).


ورآباد

[] (اِخ) دهی جزء دهستان گله زن بخش خمین شهرستان محلات. واقع در جلگه و سردسیر. سکنهء آن 1236 تن و آب آن از قنات و رودخانه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، بنشن، چغندر قند، تنباکو، پنبه و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...


ورآمدن

[وَ مَ دَ] (مص مرکب) کنده شدن و جدا شدن چسبیده و دوسیده ای چنانکه کاغذ از دیوار و مشمع از تن. (یادداشت مؤلف). || رسیدن خمیر. مخمر شدن. آماده شدن خمیر برای پختن نان. (یادداشت مرحوم دهخدا). || برآمدن. مقابله کردن. (فرهنگ فارسی معین).
- ورآمدن پس کسی؛ از عهدهء...


ورآمده

[وَ مَ دَ / دِ] (ن مف مرکب) مخمر: خمیر ورآمده. رجوع به ور آمدن شود.


ورآورد کردن

[وَ وَ کَ دَ] (مص مرکب)برآورد کردن. دیدن به چیزی. دیدن به چیزی بلند از زیر تا بالا یا از بالا تا زیر. (یادداشت مرحوم دهخدا). بنظر دقت نگریستن. || تخمین زدن. رجوع به برآورد کردن شود.


ورآوردن

[وَ وَ دَ] (مص مرکب) کندن چیزی که به جائی چسبیده باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). چیزی را از جای خویش کندن. (فرهنگ فارسی معین).


ورا

[وَ] (از ع، حرف اضافه، ق) وراء. پس. عقب. بعد. (ناظم الاطباء). در پس. در عقب. پشت. خلف. جز. بجز. غیر. بغیر. مگر. سوا. (ناظم الاطباء). رجوع به وراء شود :
ورای هر چه در گیتی اساسی است
برون از هر چه در فکرت قیاسی است.
نظامی.
ورای همه بوده ای بود او
همه رشته...


ورا

[وَ / وِ / وُ] (ضمیر + حرف اضافه)مخفف او را. (برهان) (ناظم الاطباء). «ورا بین که با ما چها میکند.» یعنی او را بین. (برهان) :
میغ مانندهء پنبه ست و ورا باد نداف
هست سدکیس، درونه که بدو پنبه زنند.
بوالمؤید.
به ناز باز همی پرورد ورا دهقان
چو شد رسیده نیابد ز...


ورء

[وَرْءْ] (ع مص) دور کردن. (منتهی الارب). دفع کردن. (اقرب الموارد). || پرشکم گردیدن از طعام. || فهمیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


وراء

[وَ] (ع اِ) فرزند فرزند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ولد ولد. (از اقرب الموارد). فرزندزاده. خلف. (ناظم الاطباء): هذا ابنی من الوراء؛ ای ابن ابنی. (مهذب الاسماء).


وراء

[وَ ءَ / ءُ / ءِ] (ع اِ) مبنی و مثلثه الاَخر، جلو. پیش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قدام. (از ناظم الاطباء) || سپس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). پس. (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن). از اضداد است و مؤنث آید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مصغر آن وُرَیِّئَه. (منتهی الارب). وراء مهموز...


ورائخ

[وَ ءِ] (ع ص، اِ) جِ وریخه. (اقرب الموارد). رجوع به وریخه شود.


وراث

[وُرْ را] (ع ص، اِ) جِ وارث. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (السامی فی الاسامی). میراث خواران. رجوع به وارث و ارث شود.


وراثت

[وِ ثَ] (از ع، اِمص) میراث گرفتن. وراثه. ارث بردن. مرده ریگ یافتن. (فرهنگ فارسی معین). || (اِمص) ارث بردگی. (ناظم الاطباء). ارث بری. (فرهنگ فارسی معین). || انتقال حقوق مکتسبه و صفات مشخص شده در خون یک فرد به اعقاب. (فرهنگ فارسی معین) : امیر نصر عزت و نکبت...


وراثه

[وِ ثَ] (ع مص) ورث. ارث. رثه. تراث. میراث گرفتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از آنندراج). میراث یافتن. (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل بن علی). رجوع به وراثت و رجوع به ارث شود.


وراج

[وِرْ را] (ص) از وَرّاج، مبدل عربی اَرّاج. بسیار دروغگوی. ورغلاننده از مصدر اَرج و اَریج و اَریجَه به قیاس ور و ور زدن به وراج بدل شده. پرحرف. روده دراز. (فرهنگ فارسی معین). || پرگوی. (یادداشت مؤلف) :این زن کنجکاو و وراج از زیر و بالای زندگی آنها خیلی...


وراجی

[وِرْ را] (حامص) هرزه و لاف زدن و به هندی بک بک کرنا. (آنندراج از سفرنامهء شاه ایران). || در تداول پرگویی و با کردن صرف شود :
شغل خوبی زیر سر کن دخل دار
جان بابا را به وراجی چکار؟
بهار (دیوان ج2 ص238 از فرهنگ فارسی معین).
- وراجی کردن؛ پرگویی کردن....


وراجی کردن

[وِرْ را کَ دَ] (مص مرکب) بسیار گفتن. پررودگی کردن. (یادداشت مؤلف). پرحرفی کردن. روده درازی کردن. (فرهنگ فارسی معین). سخت پر و دراز گفتن. (یادداشت مؤلف).


وراد

[وِ] (ع اِ) اوراد. وُرد. جِ وَرد، به معنی اسب گلگون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || به معنی گل هر درخت و غالب گل سرخ. (آنندراج). رجوع به ورد شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.