ودی

[وَ دی ی] (ع اِ) آب مرد که بعد از بول برآید. (منتهی الارب). آب غلیظ سپید که پس از بول برآید. (ناظم الاطباء). رجوع به وَدْیْ شود. || نهال ریزهء خرما. (منتهی الارب). نهال ریزهء خرمابن. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ودیه یکی آن است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


ودید

[وَ] (ع ص) ودود. دوست. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || دوستان. (منتهی الارب). اسم جمع است به معنی محبان و دوستان. (از اقرب الموارد).


ودیس

[وَ] (ع ص) گیاه خشک و پژمرده. (ناظم الاطباء). گیاه خشک. (اقرب الموارد) (آنندراج). نبات خشک. (مهذب الاسماء). || عسل رقیق. (اقرب الموارد).


ودیع

[وَ] (ع ص) تن آسان و آرمیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). ساکن. (مهذب الاسماء). || اسب آسایش جو و آساینده. || (اِ) عهد و پیمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، ودایع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || مقبره. (از اقرب الموارد) (المنجد). قبر. رجوع...


ودیعت

[وَ عَ] (از ع اِمص، اِ) ودیعه. امانت. (غیاث اللغات). امانت و زنهار و هر چیزی که به کسی بسپارند و در نزد وی امانت گذارند و با نهادن و سپردن و گذاردن ترکیب شود :
ور ودیعت نهند مال یتیم
نزد ایشان غنیمت انگارند.ناصرخسرو.
بماندم من و ماند عبدالمجیدی
ودیعت به یزدان پاکش...


ودیعه

[وَ عَ] (ع ص) مؤنث ودیع. (از اقرب الموارد). || (اِ) زنهار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیز به زنهارداده. (یادداشت مؤلف). || امانت. (آنندراج) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزی که نزد امین میسپارند. سپرده. (از اقرب الموارد). ج، ودائع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم...


ودیعی

[وَ] (ص نسبی) منسوب به ودیعه، ودیعت. (فرهنگ فارسی معین).


ودیفه

[وَ فَ] (ع ص) مرغزار سبز علف ناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- روضه ودیفه؛ مرغزاری خوش و تازه از بسیاری نبات. (مهذب الاسماء).


ودیق

[وَ] (ع ص) فرس ودیق؛ اسب مادهء آزمند نر. (منتهی الارب) (آنندراج). مادیان آزمند گشن. (ناظم الاطباء).
- اتان ودیق؛ ماده خر آزمند گشن. (ناظم الاطباء).


ودیقه

[وَ قَ] (ع اِ) سختی گرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گرما، نیم روز آن. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). || (ص) جای تره یا گیاه ناک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج).


ودیک

[وَ] (ع ص) دجاجه ودیک؛ ماکیان فربه پیه ناک. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مرغ چاق. (از اقرب الموارد). ماکیان فربه چربش ناک. (ناظم الاطباء). چیزی چرب. (دهار).


ودیکه

[وَ کَ] (ع ص) ماکیان فربه باپیه. (منتهی الارب) (آنندراج). مرغ چاق. (اقرب الموارد). || (اِ) آرد که به چربش آمیخته مانند حریره سازند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).


ودین

[وَ] (ع ص) تر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء): شی ء ودین؛ چیزی تر و چیز خیسانیده شده. (ناظم الاطباء). || ترنهاده. (منتهی الارب) (آنندراج).


ودیه

[وَ دی یَ] (ع اِ) یکی ودی و آن نهال ریزهء خرماست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ودی شود.


ودیه

[وُدْ دی یَ] (ع اِ) زوجه. زن. (فرهنگ فارسی معین) : معبر گفت که در همین حلال تو نهال جمال بشکفد و شجرهء ودیهء تو به ثمرهء ولادت مثمر گردد. (فرهنگ فارسی معین از روضه العقول، مقدمهء مرزبان نامه).


وذء

[وَذْءْ] (ع اِ) سخن نابایست و مکروه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سخن ناشایست ناسزا باشد یا غیر آن. (از اقرب الموارد). || (مص) عیب کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || حقیر گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || بانگ برزدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)....


وذائل

[وَ ءِ] (ع اِ) جِ وذیله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به وذیله شود.


وذائم

[وَ ءِ] (ع اِ) جِ وذیمه. هدیهء خانهء کعبه. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وذیمه شود. || اموال که در آن نذرها باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


وذاب

[وِ] (ع اِ) شکنبه ها و روده ها، واحد ندارد. || دسته های راویه و گوشه های آن. || روده هایی که در آنها شیر میریزند تا فوراً منجمد گردد. (ناظم الاطباء).


وذاح

[وَ] (ع ص) زن تباه کار فرومایه. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). زن فاجر و بدکاری که از بندهء خود پیروی کند. (ناظم الاطباء).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.