وراثت
[وِ ثَ] (از ع، اِمص) میراث گرفتن. وراثه. ارث بردن. مرده ریگ یافتن. (فرهنگ فارسی معین). || (اِمص) ارث بردگی. (ناظم الاطباء). ارث بری. (فرهنگ فارسی معین). || انتقال حقوق مکتسبه و صفات مشخص شده در خون یک فرد به اعقاب. (فرهنگ فارسی معین) : امیر نصر عزت و نکبت را از پدر بزرگوار به وراثت دریافت. (ترجمهء تاریخ یمینی). از احوال خویش و رسیدن نوبت ملک بدو و وارثت خانهء قدیم... آگاهی داد. (ترجمهء تاریخ یمینی). || (اصطلاح صوفیه) علم وراثت علمی است که تا اول بر مقتضای عالم دراست (علمی است که اول تا آن را نخوانند و ندانند عمل کردن نتوانند) عمل نکنند آن را ندانند و نیابند و این معنی مستفاد است از این حدیث که من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم. (فرهنگ فارسی معین از مصباح الهدایه ص65). || (اصطلاح طبیعی) علم وراثت علمی است که از کیفیت انتقال صفات طبیعی یا مرض یک فرد به اولادش بحث میکند. (فرهنگ فارسی معین).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول