وبئه

[وَ بِ ءَ] (ع ص) زمین مرگامرگی ناک. (منتهی الارب).


وبت

[وَ] (ع مص) اقامت کردن. (از اقرب الموارد) (المنجد). جای گرفتن و مقیم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


وبخه

[وَ خَ] (ع اِمص) اسم است توبیخ را. || العذله المحرقه. (از اقرب الموارد) (المنجد). نکوهش و سرزنش و توبیخ و تهدید. (ناظم الاطباء).


وبد

[وَ بَ] (ع اِمص، اِ) مغاکی در کوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). رجوع به وَبد شود. || سختی زندگانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سختی زندگانی و بدی حال. (ناظم الاطباء). || زشتی حال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بسیاری فرزند و عیال. (منتهی...


وبد

[وَ] (ع اِ) وَبَد. مغاکی در کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نقره ای در کوه. (ناظم الاطباء). رجوع به وبد شود.


وبد

[وَ بِ] (ع ص) خشمگین. (از ناظم الاطباء). || گرسنه. (منتهی الارب) (آنندراج). || مرد بسیارعیال و کم مال. (ناظم الاطباء). || سخت چشم زخم رساننده. (منتهی الارب) (آنندراج). || جامهء کهنه. || چیز عیب دار. (ناظم الاطباء).


وبر

[وَ] (ع اِ) جانوری است شبیه به گربه. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (از منتهی الارب). رجوع به وَبَر شود. وَنَک و آن را مردم گوسفند بنی اسرائیل خوانند. (اقرب الموارد). و به فارسی دنک میگویند. (ناظم الاطباء). || روزی از روزهای عجوز. ج، وبار، وباره، وبور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)...


وبر

[وَ بَ] (ع اِ) جانوری است. (منتهی الارب). جانوری است شبیه به گربهء کبود و لیکن دم ندارد و از پوستش پوستین سازند و نرم و لطیف است. (برهان) (از انجمن آرا). و آن را به فارسی ونگ گویند و به ترکی سعور، وبره یکی آن یا مؤنث آن. (آنندراج)....


وبر

[وَ بِ] (ع ص) پشمناک از شتر و خرگوش و مانند آن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج).


وبراء

[وَ] (ع ص) مؤنث اوبر به معنی شتر مادهء پشمناک. (منتهی الارب). بسیار پشمناک از شتر و خرگوش و جز آن. (ناظم الاطباء). رجوع به اوبر شود. || (اِ) گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


وبردک

[] (اِ) چیستان و به عربی لغز گویند. حرکت این لغت معلوم نبود. (آنندراج) (از برهان). و در ناظم الاطباء وَبَردَک به فتح واو و باء و دال ضبط دارد. رجوع به ناظم الاطباء شود.


وبره

[وَ رَ] (ع اِ) روزی از روزهای عجوز. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). نام روز سوم از هفت روز برد العجوز. (الاَثار الباقیه). سیم روز از ایام عجوز. (مهذب الاسماء). واحد وبر و یا مادهء آن است. (از ناظم الاطباء). رجوع به وبر شود.


وبره

[وَ بَ رَ] (ع اِ) مؤنث وَبَر یا یکی آن. و آن جانوری است. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وبر شود.


وبره

[وَ بِ رَ] (ع ص) مؤنث وَبِر و آن به معنی پشمناک از شتر و خرگوش و غیره. (منتهی الارب) (آنندراج). شتر مادهء پشمناک. (ناظم الاطباء).


وبری

[وَ بَ ری ی] (ع ص نسبی) منسوب به وبر. بادیه نشین. چادرنشین. صحرانشین. مقابل مدری. بدوی. بیابان باشی. || منسوب به وبر به معنی پشم. (الانساب سمعانی).


وبس

[وَ] (اِ) مانا و مشابه. (از ناظم الاطباء).


وبش

[وَ بَ / وَ] (ع اِ) سپیدی که بر ناخن پیدا گردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). نقطهء سپید که بر ناخن افتد. (مهذب الاسماء). || سیاهی سپیدآمیز که از خراش و گر بر پوست شتر حادث شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


وبش

[وَ بَ] (ع اِ) مردم درآمیخته از هر جنس و فرومایه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، اوباش، مثل اوشاب و قیل هو جمع مقلوب من البوش. منه الحدیث قد وبشت قریش اوباشاً لها. (منتهی الارب) (آنندراج). || (ص) وبش الکلام؛ ردی و پست از سخن. (از المنجد). || (مص)...


وبش

[وَ بِ] (ع ص) شتر سیاه سپید پوست از اثر گر. (منتهی الارب) (آنندراج). شتر مبتلا به وبش. (ناظم الاطباء).


وبشه

[وَ بِ شَ] (ع ص) (ناقه...) شتر مبتلا به وبش. (ناظم الاطباء). رجوع به وبش شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.