واق

(اِ) درختی است موهوم که بامداد بهار و شامگاه خزان کند. و گویند ثمر و بار آن درخت به صورت آدمی و حیوانات دیگر باشد و سخن کند. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). واقواق. || بعضی بیشه و جنگلی را گفته اند که درخت واق در آنجا می باشد...


واق

(اِ) نام پرنده ای است. (برهان) (آنندراج). رجوع به واک شود. || غوک. وزق. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


واقٍ

[قِنْ] (ع ص) صورتی از واقی. نگهدارنده. نگهدار. (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات). رجوع به واقی شود. || شفیع. (غیاث اللغات) (منتهی الارب). || سرج واق؛ زین غیر معقر. (از اقرب الموارد). زینی که پشت ریش نکند ستور را. (منتهی الارب). || فرس واق؛ اسبی که از رفتن بیم دارد...


واقح

[قِ] (ع ص) سم سخت. (از اقرب الموارد). سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || شوخگین. (منتهی الارب). || زشت. (دهار).


واقد

[قِ] (اِخ) واقدبن عبدالله بن عبدمناف بن عبدالعزیز الیربوعی التمیمی، از صحابه و قدیم الاسلام است. مردی شجاع و همه جا ملتزم رکاب رسول (ص) بود و در 11 هجری در مدینه درگذشت. (الاعلام زرکلی). و رجوع به تاریخ گزیده ص 241 و امتاع الاسماع ص 57 شود.


واقد العبدی

[قِ دُلْ عَ دی ی] (اِخ)ابویعفور تابعی است و برخی نام او را وقدال گفته اند. (از یادداشت مؤلف).


واقدبن عمرو تمیمی

[قِ دِ نِ عَ رِ تَ می ی] (اِخ) کتابی در شرح حال بابک خرمی دارد. (از ابن الندیم از یادداشتهای مؤلف).


واقدی

[قِ] (اِخ) عبدالرحمن بن واقد مکنی به ابومسلم صاحب کتاب القراءه. رجوع شود به ابومسلم.


واقدی

[قِ] (اِخ) محمد بن عمروبن واقدالواقدی المدنی مولی اسلم، مکنی به ابوعبدالله. از محدثان و از قدیمی ترین مورخان است. از ابن ابی ذئب از معمربن راشد و مالک بن انس و ثوری و جز آن حدیث شنید، کاتب او محمد بن سعد و ابوحسان الزیادی و محمد بن اسحاق...


واقره

[قِ رَ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب). کوهی است به یمن که در آن دژی است به نام هطیف [ هُ ] . (معجم البلدان).


واقس

[قِ] (اِخ) موضعی است به نجد. (از منتهی الارب) (معجم البلدان).


واقصه

[قِ صَ] (اِخ) منزلی است در راه مکه. (غیاث اللغات) (آنندراج). موضعی است میان قرعاء و عقبه الشیطان. (منتهی الارب). منزلی است در راه مکه که پس از قرعاء واقع است. (معجم البلدان). و رجوع به نزهه القلوب. مقالهء 3 ص 166 شود :
بادیه بحر است و بختی کشتی و...


واقصه

[قِ صَ] (اِخ) عقبه ای است متعلق به بنی شهاب از طی که دو منزل پائین تر از زباله است و به آن واقصه الحزون گویند. (از معجم البلدان).


واقصه

[قِ صَ] (اِخ) آبی مر بنی کعب را. (منتهی الارب). آبی است متعلق به بنی کعب که اطراف آن را و اقصات گویند. (از معجم البلدان).


واقصه

[قِ صَ] (اِخ) جائی به یمامه. جائی در راه کوفه نزدیک ذی مرخ. (منتهی الارب). جائی است در یمامه، حفصی گوید واقصه آبی است در کنار کرمه که مدفع ذی مرخ است.


واقع

[قِ] (ع ص) نعت فاعلی از وقوع. رجوع به وقوع شود. || حاصل. (اقرب الموارد). || آنکه سنگ آسیا را نقر کند. || مرغ که بر درخت باشد یا لانه گرفته باشد. (اقرب الموارد). || مرغ فرود آینده از هوا. (منتهی الارب) (آنندراج).
- نسر واقع.؛ رجوع به ذیل همین کلمه...


واقع

[قِ] (اِخ) نام اسب ربیعه بن جشم نمری. (منتهی الارب).


واقعات

[قِ] (ع اِ) جِ واقعه : درویش از این واقعات خسته خاطر همی بود. (گلستان).رجوع به واقعه شود.


واقعاً

[قِ عَنْ] (ع ق) در حقیقت. بحقیقت. حقیقهً. درواقع. فی الواقع. براستی. رجوع به واقع شود.


واقع بن سحبان

[قِ عِ نِ سَ] (اِخ)ابوالحسن واقع بن سحبان تابعی است. (از یادداشت مؤلف).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.