واسپردن

[سِ پُ دَ] (مص مرکب) رد کردن. (از یادداشتهای مؤلف).


واسپوختن

[سِ تَ] (مص مرکب)فاسپوختن. (تاج المصادر بیهقی). از پس پشت راندن. واسبوختن. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به سپوختن و سبوختن شود.


واسپور

(اِ) واسپوهر. لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی. رجوع به واسپوهر و واسپوهرگان شود.


واسپور

(اِخ) دانا و هنرمندی از خاندان بزرگ و شریف در زمان انوشیروان بوده است. اما ثعالبی او را از غلامان خسروپرویز دانسته و آقای پورداود در این باره چنین آورده است: مندرجات «خسرو قبادان و غلام» را نیز ابومنصور عبدالملک بن محمد بن اسماعیل الثعالبی در کتاب «غرر اخبار ملوک...


واسپوهر

(اِ)(1) لقب نجبای اشکانی و ساسانی و صاحبان مناصب کشوری و لشکری آنان. کریستنسن گوید از ترکیبات پهلوی اشکانی است. این کلمه که ایده اوگرام آرامی آن بربیتا(2) است تحریفی است از لفظ ویس پوهر به معنی پسر طایفه. لفظ مذکور در زبان هخامنشی هم دیده میشود. در زبان ارمنی...


واسپوهرگان آمارکار

(اِ مرکب)مستوفی خراج ایالت واسپوهرگان. (از: ایران در زمان ساسانیان ص136 و 144).


واسپوهری ساسانگان

(اِخ) لقب شاهزاده پیروز برادر شاهپور اول ساسانی. (از: ایران در زمان ساسانیان ص 125).


واستا

(اِخ) به معنی وستاست. (اوبهی). مصحف استا و اوستا. رجوع به اوستا شود.


واستادن

[دَ] (مص مرکب) در تداول عوام، ایستادن. بازایستادن. بر پای ماندن.


واستان

(اِخ) دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری که در 32 هزارگزی جنوب ساری و 2 هزارگزی مغرب راه عمومی دو دانگه و رودخانهء تجن واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و جنگلی که هوای آن معتدل و مرطوب است و 220 تن سکنه دارد. آب آن...


واستاندن

[سِ دَ] (مص مرکب) واستدن. واپس گرفتن. استرداد. بازگرفتن. پس گرفتن. بازستاندن :
لیک آن داده را به هشیاری
واستاند که نیک بدگهر است.خاقانی.
بده یک بوسه تا ده واستانی
از این به چون بود بازارگانی.نظامی.
واستانیم آنکه تا داند یقین
خرمن آن ماست خوبان خوشه چین.
مولوی.
گرچه چون نشفش کند تو قادری
کش از ایشان واستانی واخری.مولوی.
واستان...


واستدن

[سِ تَ دَ] (مص مرکب) پس گرفتن. بازپس گرفتن. واستاندن :
صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانهء خمار بماند.حافظ.


واستریوش

[تِ] (پهلوی، اِ) طبقهء کشاورز در عهد ساسانیان که یکی از چهار طبقهء مردم آن زمان بوده است. (ایران در زمان ساسانیان ص118). و رجوع به استریوشان سالار شود. والخامس (الخامس من مراتب فرس) «هو تخشه بذ» تفسیره حافظ کل من یکدّ بیدیه کالمهنه والفلاحین والتجار، غیرهم و رئیسهم و...


واستریوشان سالار

[تِ] (پهلوی، اِ مرکب) رئیس طبقهء کشاورزان در زمان ساسانی. واستریوش بذ. هتخشبد. || رئیس مالیات ارضی. || رئیس صنعتگران. || وزیر مالیه. || وزیر صناعت و تجارت. و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 143 - 144 شود.


واستریوش بذ

[تِ بَ] (پهلوی، اِ مرکب)رئیس کشاورزان در زمان ساسانیان. واستریوشان سالار. هتخشبد. (ایران در زمان ساسانیان ص 118، 119، 143، 157، 289، 542). و رجوع به واستریوشان سالار شود.


واستریوشی

(حامص) کشاورزی. (خرده اوستا ص 132).


واسر شدن

[سَ شُ دَ] (مص مرکب) پس افتادن. نکس کردن. (ناظم الاطباء). عود کردن. به حالت اول بازگشتن. (شعوری ج2 ورق 419): حبط، واسر شدن جراحت. (تاج المصادر بیهقی). غفر، واسر شدن بیماری و جراحت. (تاج المصادر بیهقی).


واسر گرفتن

[سَ گِ رِ تَ] (مص مرکب)از سر گرفتن. دوباره شروع کردن. از نو آغازیدن : بهری میگفتند ایمان واسر گیر که کافر شدی. (کتاب النقض ص 375).


واسرنگیدن

[سَ رَ دَ] (مص مرکب)روبرتافتن. امتناع ورزیدن. ابا کردن. واپس کشیدن :
زدم بم بر سر ناهید چون ناسازیش دیدم
چو از من تابتنگی کرد من هم واسرنگیدم.
حکیم الملک محمدحسین شهرت (از آنندراج).
|| انکار کردن و منکر شدن. (ناظم الاطباء). || فریب و گول خوردن. (شعوری ج 2 ورق 419).


واسط

[سِ] (ع ص) نشیننده در میان قوم. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آن که برای ازدواج خواستگاری میکند و میانجی برای خواستگاری. (ناظم الاطباء). || (اِ) واسط الکور؛ پیش پالان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || در، به لغت هذلیان. (از اقرب الموارد). || دندان. (منتهی الارب).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.