واسرنگیدن
[سَ رَ دَ] (مص مرکب)روبرتافتن. امتناع ورزیدن. ابا کردن. واپس کشیدن :
زدم بم بر سر ناهید چون ناسازیش دیدم
چو از من تابتنگی کرد من هم واسرنگیدم.
حکیم الملک محمدحسین شهرت (از آنندراج).
|| انکار کردن و منکر شدن. (ناظم الاطباء). || فریب و گول خوردن. (شعوری ج 2 ورق 419).
زدم بم بر سر ناهید چون ناسازیش دیدم
چو از من تابتنگی کرد من هم واسرنگیدم.
حکیم الملک محمدحسین شهرت (از آنندراج).
|| انکار کردن و منکر شدن. (ناظم الاطباء). || فریب و گول خوردن. (شعوری ج 2 ورق 419).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول