وابستگان

[بَ تَ / تِ] (اِ مرکب) جِ وابسته. منسوبین. || نوکران. (از سفرنامهء ناصرالدین شاه). رجوع به وابسته شود.


وابستگی

[بَ تَ / تِ] (حامص مرکب)حالت و چگونگی وابسته. الفت.
- وابستگی بفلان امر داشتن؛ علقه. علاقه بدان داشتن.
|| نسبت. انتساب.


وابستن

[بَ تَ] (مص مرکب) بازبستن. مؤلف آنندراج گوید: مرکب است از وا که به معنی گشاده است و بستن که ضد آن است و این بر کسی یا چیزی مستعمل میشود که از یک سو گشاده و آزاد و از طرف دیگر بسته و پیوسته باشد همچون درآمدن مردی در...


وابسته

[بَ تَ / تِ] (ن مف مرکب) مربوط. متعلق. موقوف. منحصر. منسوب و ملازم. (آنندراج). ج، وابستگان. || در سفارتخانه ها به درجه ای از مأمورین سیاسی اطلاق میشود. و وقتی این کلمه با مضاف الیه استعمال شود معنی آن فرق خواهد کرد مثل وابستهء نظامی یا وابستهء تجارتی، فرهنگستان...


وابسته بودن

[بَ تَ / تِ دَ] (مص مرکب) وابسته بودن به، معلق بودن بر. وابسته به فلان امر بودن، بدان علاقه داشتن.


وابسته شدن

[بَ تَ / تِ شُ دَ] (مص مرکب) متعلق گردیدن. منوط شدن.


وابش

[بِ] (اِخ) ابن دهمه قبیله ای است از همدان. (منتهی الارب). مؤلف تاج العروس آرد: وابش بن دهمه فی همدان، و هم بنووابش بن دهمه بن سالم بن ربیعه بن مالک بن صعب بن دومان.


وابش

[بِ] (اِخ) ابن زیدبن عدوان، بطنی از قیس عیلان. (تاج العروس) (منتهی الارب).


وابش

[بِ] (اِخ) یاقوت آرد: ابوالفتح گوید: وادی و کوهی است بین وادی القری و شام. (معجم البلدان).


وابشی

[بِ شی ی] (ص نسبی) منسوب است به وابش بن زیدبن عدوان. (انساب سمعانی). رجوع به وابش شود.


وابص

[بِ] (ع ص) درخشان. (المنجد). و رجوع به منتهی الارب شود.


وابص

[بِ] (اِخ) عَلَمی است. (منتهی الارب).


وابصه

[بِ صَ] (ع اِ) آتش. (منتهی الارب) (آنندراج). || و یقال انه لوابصه سمعِ؛ یعنی وی استواردارنده است هر چیز را که بشنود. (منتهی الارب). || الوابصه؛ البرقه. و یقال «ما فی النار وابصه»؛ ای جمره. (المنجد).


وابصه

[بِ صَ] (اِخ) ابن معید. صحابی است. (منتهی الارب).


وابصه

[بِ صَ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب).


وابصی

[بِ صی ی] (ص نسبی) منسوب است به وابصه. (انساب سمعانی).


وابصی

[بِ صی ی] (اِخ) عبدالله بن خالدالوابصی از عبدالله بن حارث بن هاشم روایت دارد. سعیدبن ایوب از او روایت کند. (انساب سمعانی ص 575).


وابصی

[بِ صی ی] (اِخ) ابوالفضل عبدالسلام بن عبدالرحمن بن صخربن عبدالرحمن بن وابصه بن معیدالاسدی الوابصی از فرزندان وابصه بن معید قاضی رقه بود، سپس به قضاء بغداد منصوب گشت. محمد بن اسحاق صنعانی و ابوالاصبع محمد بن عبدالرحمن القرقسانی و احمدبن علی الامار وابوعروبه الحرانی از وی روایت کنند....


وابط

[بِ] (ع ص) فرومایه بددل سست. (منتهی الارب). بددل ضعیف. (مهذب الاسماء). الضعیف الجبان. الخسیس. (اقرب الموارد).


وابکنه

[] (اِخ) نام قریه ای است به سه فرسنگی بخارا. و نسبت بدان وابکنوی و وابکنی است.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.