هووخشتر

[هُ وَ شَ رَ] (اِخ)(1) (633-585 ق . م.) سومین پادشاه از سلسلهء ماد که نخستین سلسلهء سلاطین ایران است. او مملکت آشور و کرسی آن نینوا را در 612 ق . م. بگشود و در سال 585 ق . م. درگذشت. جانشین او ایشتوویگو بود. (یادداشت مؤلف). هوخشتر یکی...


هووخشتره

[هُ وَ شَ رَ] (اِخ) رجوع به هووخشتر و هوخشتر شود.


هوور

[هو وِ] (اِخ)(1) هربرت کلارک. (1874-1964 م.). نام رئیس جمهور اتازونی از سال 1929 تا 1933 م.
(1) - Hoover, Herbert Clark.


هووس

[هَ] (از ع، اِ) هوس :
در قدح کن ز حلق بط خونی
همچو روی تذرو و چشم خروس
رزم بر بزم اختیار مکن
هست ما را به خود هزار هووس.
ابن یمین (از یادداشت مؤلف).
و رجوع به هوس شود.


هوول

[هُ] (ع اِ) جِ هول. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هول شود.


هوه

[هُوْ وَ] (ع اِ) زمین پست و مغاک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نشیب ژرف. زمین نشیب. (مهذب الاسماء). دره. پرتگاه. || مابین آسمان و زمین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (مص) بر بلندی برآمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || بلند گردیدن. (منتهی الارب). || صدا کردن گوش. (اقرب الموارد).


هوه

[هَ وِ] (اِخ) دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، کنار راه قهره به ایوج، دارای 199 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج6).


هوهاء

[هَ] (ع ص) مرد ضعیف بددل. (مهذب الاسماء).


هوهاءه

[هَ ءَ] (ع ص) گول. (منتهی الارب) (آنندراج). احمق. (اقرب الموارد). || چاهی که در آن متعلق و جای فرودآمدن نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج).


هوهو

[هُ وَ هُ وَ] (اِ مرکب) لفظی است مرکب که آن را اسم قرار داده اند و به الف و لام تعریف معرف گردانند و مراد از آن اتحاد در ذات است یعنی صدق و آن حمل ایجابی است به مواطات، و گاهی مراد از آن اتحاد مفهومی است و...


هوهو

(اِ صوت) حکایت آواز از قبیل باد و غیره. (یادداشت مؤلف). اسم صوت بعضی مرغان چون کبوتر و جز آن.
- هوهو زدن؛ آواز برآوردن :
چو گل نقاب برافکند و مرغ هوهو زد
منه ز دست پیاله چه میکنی هی هی.
حافظ (از آنندراج).


هوهه

[هَ] (ع ص) رجلٌ هوهَهٌ؛ مرد بددل. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد ترسو و جبان. (اقرب الموارد).


هوی

(اِ صوت) حکایت صوت گفتن. آواز برآوردن با تفوه به کلمهء هو. مجازاً بانگ و آواز و فریاد :
جهان پر مشک و عنبر شد ز مویش
هوا پر دود و آذر شد ز هویش.
(ویس و رامین).
همچون گوزن هوی برآورده در سماع
شیران کز آتش شب شبهت رمیده اند.
خاقانی.
- های و هوی؛ فریاد...


هوی

(اِ) ترس و بیم. (آنندراج) (برهان). || کلمهء افسوس است. (حاشیهء برهان چ معین). باد سرد. آه :
همه چشم پر آب و دل پر ز هوی
به طوس سپهبد نمودند روی.فردوسی.


هوی

[هَ] (ع ص) هَوٍ. دوست دارنده. (منتهی الارب). صاحب هوی. (اقرب الموارد). مؤنث آن هویه است. (اقرب الموارد).


هوی

[هَ وا] (ع مص) دوست داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن جرجانی) (اقرب الموارد). || (اِ) خواست و عشق در خیر باشد یا در شر. (منتهی الارب) (آنندراج). عشق. (اقرب الموارد) :
چنو نه هست و نه بود و نه نیز خواهد بود
فراق او متواتر هوای او سرمد.منجیک.
هوای تو را زان...


هوی

[هَ ی وی ی] (ع اِ) پاره ای از شب. || بانگ و فریاد. || (مص) از بالا به زیر افتادن یا هوی به فتح بالا برآمدن و به ضم فرودافتادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد).


هوی

[هُ وی ی] (ع اِ) پاره ای از شب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || بانگ و فریاد. || (مص) فرودآمدن عقاب بر شکار و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || افتادن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). از بالا به زیر افتادن. (اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل). || دراز...


هوی

[هِ وا] (ع مص) پیش آوردن و نرم گردانیدن. (منتهی الارب). هِواء. (اقرب الموارد). گویند: الهواء و اللواء؛ أی ان تقبل بالشی ء و تدبر أی تلاینه مره و تشاذه اخری. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).


هویان

[هَ وَ] (ع مص) از بالا به زیر افتادن. (منتهی الارب). رجوع به هوی شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.