هوماخس

[خُ] (اِخ) به گفتهء صاحب برهان نام پدر ارسطو است که معلم اول باشد و این غلط است و نام پدر ارسطو نقوماخس بوده است. (یادداشت مرحوم دهخدا).


هومان

(اِخ) از پهلوانان تورانی شاهنامه و برادر پیران ویسه است و از سران لشکر افراسیاب. وی در جنگ به دست بیژن پسر گیو کشته شد. (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از برهان).


هوم المجوس

[هَ مُلْ مَ] (ع اِ مرکب) به فارسی مرانیه که دارویی است مفتت سنگ مثانه و مدرّ فضلات و مقوی معده. (آنندراج) (منتهی الارب). درختی است شبیه به یاسمین و در آن اندکی شیرینی و تیزی است و بهترین شکوفهء آن به رنگ تیره است که روی آن زرد باشد...


هومر

[هُ مِ] (اِخ) هُمِر. شاعر مشهور یونان قدیم در قرن نهم قبل از میلاد. اشعار حماسی وی معروف است. گویند در آخر عمر نابینا شد و از شهری به شهری میرفت و اشعار رزمی خود را به نوای چنگ می خواند. منظومه های مشهور ایلیاد و ادیسه که به اغلب...


هومه

[هَ مَ] (ع اِ) دشت و بیابان. (منتهی الارب) (آنندراج). فلات. هوماه. (اقرب الموارد).


هومه

[مِ] (اِخ) دهی است از دهستان ززوماهروی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 18هزارگزی جنوب شوسهء ازنا به درود. با 211 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات، لبنیات، چغندر و پنبه و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از...


هون

[هَ / هُو] (اِ) زمین کشتزاری را گویند که در آن کلوخه بسیار بود. (آنندراج) (غیاث اللغات). زمین شیارکردهء کلوخ زار را گویند. (برهان). || زراعتی را نیز گفته اند که سنگ و کلوخ بسیار داشته باشد. (برهان).


هون

[هَ] (ع اِ) روش و گرانباری. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند: امْشِ علی هونک؛ به روش و وقار خویش رو. || (ص) مرد خرد و حقیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || (مص) آسان گشتن. || سبک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). || خوار گردیدن. (منتهی الارب). || (اِمص) سکینه و وقار....


هون

(ع اِمص) رسوایی. (منتهی الارب) (آنندراج). خزی. (اقرب الموارد). || خواری. || مشقت. (منتهی الارب) (آنندراج). || خَلق. (اقرب الموارد). تمامی آفرینش. (منتهی الارب) (آنندراج). || (مص) مهانه. هوان. خوار شدن. (ترجمان القرآن جرجانی). خوار گردیدن. (منتهی الارب). ذلیل و حقیر گردیدن. (اقرب الموارد). || سست شدن و آرام و...


هون

(صوت) کلمه ای است که برای تأکید گویند. (آنندراج). کلمهء تأکید و کلمهء استکراه است. (غیاث اللغات). هین :
پیش آمده در رهش دو وادی
یک آتش بد یکیش گلگون
آواز آمد که رو در آتش
تا یافت شوی به گلستان هون.
مولوی (از آنندراج).


هون

(هندی، اِ) به ضم ها و سکون نون و واو غیرملفوظ به معنی زر مسکوک رایج دکن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (برهان).
- هون اچترائی؛ نوعی از هون است که واضع آن اچترائی نام راجه شده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج).


هون

(اِخ)(1) (در تداول، هونها به صورت جمع به کار رود) نام قومی از اقوام زردپوست وحشی که از اوائل قرن دوم میلادی در شمال بحر خزر و حوالی رود ولگا و اورال سکونت اختیار کردند و سپس به طرف اروپا هجوم بردند و در 247 م. دسته ای از آنها...


هونطاع

[] (اِخ) (یوم...) از ایام عرب است. رجوع به حونطاع و رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.


هونقانلو

[] (اِخ) طایفه ای از طوایف قشقائی. این طایفه مرکب از ششصد خانوار است که در هونقان مسکن دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان).


هونگ

[هَ وَ] (اِ) در تداول عامه، هاون. رجوع به هاون شود.


هونگ نام

(اِخ)(1) از شهرهای کرهء شمالی، دارای 150000 تن جمعیت. (فرهنگ عمید).
(1) - Hungnam.


هونولولو

[هُ نُ] (اِخ)(1) پایتخت مجمع الجزایر هاوایی در اقیانوس کبیر، دارای مناظر طبیعی زیبا و 300000 تن جمعیت.
(1) - Honolulu.


هونه

[هَ نَ] (ع ص) آرمیده. || آهسته کار. (منتهی الارب) (آنندراج).


هوو

[هَ](1) (اِ) دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک مر دیگری را هوو خوانند. (برهان) (غیاث اللغات). ضره. (السامی فی الاسامی). وسنی. بنانج. گولانج. هبو. هم شوی. (یادداشت مؤلف). انباغ. (آنندراج) (غیاث اللغات).
- امثال: مثل هوو.
هوو هوو را خوشگل می کند، جاری جاری را کدبانو.
هوو هووست اگر همه...


هو و جنجال

[هَ / هُو وُ جَ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) هیاهو. سر و صدا. جار و جنجال.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.