هوی
(اِ) ترس و بیم. (آنندراج) (برهان). || کلمهء افسوس است. (حاشیهء برهان چ معین). باد سرد. آه :
همه چشم پر آب و دل پر ز هوی
به طوس سپهبد نمودند روی.فردوسی.
همه چشم پر آب و دل پر ز هوی
به طوس سپهبد نمودند روی.فردوسی.