هویه

[هَ وی یَ] (ع ص) چاه دورتک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). ج، هوایا. (از اقرب الموارد).


هویه

[هَ یَ] (ع ص) مؤنث هَوی. زن صاحب هوی یعنی دوست دارنده. (از اقرب الموارد). رجوع به هوی شود.


هویه

[هُ وی یَ] (ع اِ) هویت. عبارت است از تشخص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است. (کشاف اصطلاحات الفنون). || هویه گاه بر وجود خارجی اطلاق میگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون). || هویه گاه بر ماهیت با تشخص اطلاق میگردد که عبارت است از حقیقت جزئیه. (از کشاف...


هویه

[یَ / یِ] (اِ) هوبه. (برهان). دوش و کتف. (آنندراج) (برهان). || پشتی و حمایت. (آنندراج) (برهان). هوبه. (برهان). رجوع به هوبه شود.


هویه سنبا

[یَ / یِ سُمْ] (نف مرکب)سنباننده و سوراخ کنندهء شانه. || (اِخ) لقبی است برای شاپور دوم ساسانی آنکه به ذوالاکتاف مشهور است. لقب شابوربن هرمز ساسانی از پادشاهان سلسلهء ساسانیان است. (هویه به معنی کتف و سنبا، ثقاب). ذوالاکتاف. (یادداشت مؤلف از مجمل التواریخ). این کلمه به صورت هوبر...


هه

[هَهْ] (اِ صوت) صدایی است که در وقتی که خواهند دهن شخصی را بوی کنند از آن شخص بر گوش میخورد. (برهان).


هه

[هَهْ] (ع اِ صوت) تذکره است و وعید. (منتهی الارب) (آنندراج). اسم صوت است برای تذکره و وعید. (اقرب الموارد).


هه

[هَه ه] (ع مص) لثغه عارض شدن کسی را و بند شدن زبان در سخن. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


ههارمونیه

[] (اِخ) نام زن موهومی در افسانه های یونان و گویا همسر هرمس بود و در زمرهء ارباب انواع کبیر به شمار میرفت. || کنایه از توازن عالم نیز بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی).


ههنا

[ها هُ] (ع ق) اینجا. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به هیهنا شود.


ههه

[هَهْ هَ] (ع مص) بند شدن زبان و لثغه عارض شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به هه شود.


هی

[هَ / هِ] (صوت) کلمه ای است که بجهت آگاهانیدن و خبردار گردانیدن در مقام تهدید و تخویف و زجر و استهزا گویند و گاهی در مقام تحسین هم گفته اند. (برهان). کلمهء تنبیه است که برای آگاه کردن گویند و گاهی در مقام تحسین آید. و به معنی افسوس...


هی

[یَ] (ع ضمیر) ضمیر مفرد مغایب مؤنث به معنی او، آن زن. هی که گاه به تشدید نیز گفته شود کنایه است از واحد مؤنث غایب و گاهی یاء آن نیز حذف گردد و گویند: حتاه فعلت؛ أی حتی هی فعلت. (از اقرب الموارد).


هی

[هِ] (ق) پیوسته. پیاپی. مدام. دائم. همیشه. همواره. (یادداشت مؤلف) :
خیزید و یک قرابه مرا می بیاورید
هی من خورم مدام و شما هی بیاورید.؟


هی

[هَ] (فعل) به زبان دری و هندی به معنی هست. (انجمن آرا) (برهان) (غیاث اللغات) :
هیم به پلهء نیکی ز یک سپندان کم
به پلهء بدی اندر هزار سندانم.سوزنی.
گفت یارب گر تو را خاصان هی اند
که مبارک دعوت و فرخ پی اند.مولوی.
ساقی اگرت هوای ما هی
جز باده میار پیش ما شی.حافظ.
||...


هی

(ع ق) لغتی است در ای. (از اقرب الموارد). هی والله؛ یعنی ای والله. هی و ربی؛ ای و ربی. (یادداشت مرحوم دهخدا).


هی

(اِ) نام دیگر حرف هاء. (المعجم).


هیآت

[هَیْ] (ع اِ) جِ هیأت. (غیاث اللغات) (مفاتیح العلوم خوارزمی). رجوع به هیأت شود.


هیا

[هَ] (ع حرف ندا) از حروف ندا است برای بعید و اصل آن ایا است به معنی یا، ای. (از اقرب الموارد).


هیا

[هی یا] (ع اِ) لغتی است در ایّا. (از اقرب الموارد). رجوع به ایّا شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.