هودر

[هُ دَ] (اِخ) دهی است از بخش سلماس شهرستان خوی. دارای 157 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و کار دستی مردم آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).


هودرج

[دَ رَ] (اِخ) دهی است از بخش اسدآباد شهرستان همدان. دارای 544 تن سکنه، آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش انگور، لبنیات، غله و کار دستی زنان آنجا قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).


هودر یعقوبیه

[دَ رِ یَ بی یَ] (اِخ) دهی است از بخش طبس شهرستان فردوس. دارای 487 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، میوه، ذرت و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).


هودسن

[سُ] (اِخ)(1) هنری. یکی از دریانوردان انگلیس بود که در قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم میلادی می زیست و در 1611 م. درگذشت. او موفق به کشف قسمتی از دنیای جدید شد، از جمله خلیج هودسن که در کشور کاناداست و از اقیانوس اطلس انشعاب می یابد و نیز...


هودع

[هَ دَ] (ع اِ) شترمرغ. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد).


هودعه

[هَ دَ عَ] (ع اِ) یک شترمرغ. (از اقرب الموارد).


هودک

[هَ دَ] (ع ص) فربه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


هودل

[دِ] (اِ) به معنی رصد باشد، چه هودل بند رصدبند را گویند. (برهان). رجوع به رصد شود.


هوده

[هَ دَ] (ع اِ) هودج. بارگیر، که مرکبی است زنان را: قعده؛ هوده یا مرکبی دیگر مر زنان را. (منتهی الارب). رجوع به هودج شود.


هوده

[هَ وَ دَ] (ع اِ) کوهان شتر. (منتهی الارب). ج، هَوَد.


هوده

[دَ / دِ] (اِ) به معنی حق و راست و درست باشد چنانکه بی هوده ناحق و باطل و هرزه را گویند. || (ص) به معنی کهنه هم به نظر آمده است. (برهان).


هودی

(اِ) قبره. (ملخص اللغات خطیب کرمانی). و رجوع به قبره شود.


هودی

(اِخ) امرای تجیبی و هودی در سرقسطهء اسپانیا از410 تا 536 ه . ق. سلطنت کردند و به دست عیسویان برافتادند. (ترجمهء طبقات سلاطین اسلام ص22).


هودیه

[دی یَ] (اِخ) نام سال سیزدهم بعثت رسول (ص) از سیزده سال توقف آن حضرت در مکه. (یادداشت مؤلف). نام سال سیزدهم از نزول قرآن. در این سال سورهء هود و یونس و اعراف و انعام نازل شد.


هوذ

[هُ وَ] (ع اِ) جِ هوذه. رجوع به هوذه شود.


هوذر

[ذَ] (اِ) چیزی بد و زشت. (جهانگیری).


هوذله

[هَ ذَ لَ] (ع مص) شتاب رفتن. || مضطرب شدن در دویدن. || بسوی بالا انداختن کمیز را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || جنبانیده شدن مشک شیر. || سست شدن در جماع. || جنبان بیرون آمدن بول شتر. || جنبیدن دلو. (منتهی الارب).


هوذه

[هَ ذَ] (ع اِ) سنگخواره. اسفهرود. قطا. سنگخوار. (منتهی الارب). کبوتر. (مهذب الاسماء). || معرفهً جانوری است. ج، هوذ. (منتهی الارب).


هوذه

[هَ ذَ] (اِخ) ابن خلیفه ابوالاشهب. تابعی است.


هوذه

[هَ ذَ] (اِخ) ابن علی حنفی، ملقب به ذوالتاج. والی ثمامه ابی اثال رئیس همامه بود به زمان رسول (ص) و رسول علیه السلام بدو نامه کرد و وی را دعوت به اسلام کرد و او گفت اگر محمد خلیفتی خویش پس از وفات خود بدو دهد او ایمان آرد...



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.