هندخاله
[هِ دِ لِ] (اِخ) رجوع به هنده خاله شود.
هندر
[هُ دُ] (اِخ) دهی است در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 453 تن سکنه، آب آن از قنات و چاه، محصول عمده اش غله و کار دستی مردم بافتن قالیچه و جاجیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
هندزمین
[هِ زَ] (اِخ) دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان که دارای 60 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).
هندس
[هِ دِ] (ع ص) شیر دلیر. || مرد آزموده کار نیک نگرنده در امور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
هندسان
[هِ دُ] (اِخ) مخفف هندوستان. (برهان) :
گر ز جور تو نسیمی بگذرد بر زنگبار
ور ز خشم تو سمومی بروزد بر هندسان.
فرخی.
هندستان
[هِ دِ] (اِخ) هندوستان. هند :
هندو ز چه مغز پیل خارد؟
تا هندستان به یاد نارد.نظامی.
درآمد قاصدی از ره به تعجیل
ز هندستان حکایت کرد با پیل.نظامی.
چون سهی سرو برد از آن بستان
رفت از آنجا به ملک هندستان.نظامی.
تا مرا ز اینجا به هندستان برد
بوکه بنده کآن طرف شد جان برد.مولوی.
بر سر بخت...
هندسه
[هَ دَ / هِ دِ سَ / سِ] (معرب، اِ) و در عربی به فتح اول به معنی اندازه و شکل باشد. (برهان). از اصول علوم ریاضی است و علمی است که در آن از احوال مقدارها و اندازه ها بحث شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). دانستن اندازه ها است...
هندسهء اقلیدسی
[هِ دِ سِ یِ اُ دِ](ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که بر اصل موضوع(2) اقلیدس بنا شده است.
توضیح: اصل موضوع اقلیدس عبارت است از این فرضیه: از یک نقطه خارج خطی فقط یک خط می توان موازی آن رسم کرد.
.
(فرانسوی)
(1) - Geometrie Euclidienne .
(فرانسوی)
(2) - Postulat
هندسه باز
[هِ دِ سَ / سِ] (نف مرکب)کنایه از محیل و مکار. (آنندراج).
هندسهء تحلیلی
[هِ دِ سِ یِ تَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که در آن با قبول عناصری، محاسبات جبری و آنالیزی داخل هندسه می گردد.
.
(فرانسوی)
(1) - Geometrie analytique
هندسهء ترسیمی
[هِ دِ سِ یِ تَ](ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که غرض از آن مطالعه و ساختن یک جسم فضائی است برحسب تصویر آن (= روش مونژ)(2).
توضیح: می توان برای نشان دادن تصویر شی ء از روش های دیگر استفاده کرد.
.
(فرانسوی)
(1) - Geometrie descriptive .
(فرانسوی)
(2) - Monge
هندسهء چندبعدی
[هِ دِ سِ یِ چَ بُ](ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که در فضای چندبعدی عمل می کند.
.
(فرانسوی)
(1) - Geometrie andimension
هندسهء دیفرانسیل
[هِ دِ سِ یِ یِلْ](ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که با عناصری سر و کار دارد که تعاریف آنها به مشتق(2) یا دیفرانسیل برمی خورد.
.
(فرانسوی)
(1) - Geometrie differentielle .
(فرانسوی)
(2) - Derive
هندسهء رقومی
[هِ دِ سِ یِ رُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) هندسه ای است که با تصویر شیئی به روی یک سطح افقی و فاصله از شی ء تا سطح تصویر سر و کار دارد.
هندسهء سینماتیک
[هِ دِ سِ یِ نِ](ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که در آن از منحنیاتی بحث میشود که مسیر حرکت نقاط شی ء می باشد و بعلاوه خود حرکت نیز در این هندسه مورد مطالعه قرار می گیرد.
.
(فرانسوی)
(1) - Geometrie cinematique
هندسهء غیراقلیدسی
[هِ دِ سِ یِ غِ رِ اُ دِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که بر مبنای اصل موضوع اقلیدس بنا نشده است.
(1) - Geometrie non Euclidienne .
(فرانسوی)
هندسهء فضائی
[هِ دِ سِ یِ فَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که با فضای سه بعدی یعنی فضائی که مورد درک واسطهء ما است سر و کار دارد.
.
(فرانسوی)
(1) - Geometrie de espace
هندسهء مسطحه
[هِ دِ سِ یِ مُ سَطْ طَ حِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) هندسه ای است که با فضای دوبعدی سر و کار دارد یعنی از اشکال موجود در یک صفحه بحث می کند.
هندسهء مقدماتی
[هِ دِ سِ یِ مُ قَدْ دَ](ترکیب وصفی، اِ مرکب)(1) هندسه ای است که مستقیماً و بدون توسل به یک سیستم مختصات، به بحث در اشکال و اجسام با یک روش کام محدود می پردازد.
.
(فرانسوی)
(1) - Geometrie elementaire
هندسی
[هِ دِ] (ص نسبی) منسوب به هندسه. مربوط به علم هندسه :
فکند از هیأت نُه حرف افلاک
رقوم هندسی بر تختهء خاک.نظامی.
از طبیعی و هندسی و نجوم
همه در دست او چو مهرهء موم.نظامی.
|| دارای شکل هندسی. بروفق علم هندسه. بر اساس علمی :
برانوش را گفت گر هندسی
پلی سازی آن جایگه چون...