هند

[هِ] (اِخ) دختر عتبه بن ربیعه بن عبدشمس بن عبدمناف. از زنان قریش و مادر معاویه بن ابی سفیان است. نیز از شاعره های عهد جاهلیت است و از زنان باتدبیر و گشاده سخن به شمار میرود. وی در فتح مکه اسلام پذیرفت و بتی را که پیش از آن...


هند

[هِ] (اِخ) هندبن عمرو. از تابعین و از یاران علی بن ابیطالب بود و در جنگ جمل شرکت کرد و به دست ابن یثربی به سال 36 هجری کشته شد. (از اعلام زرکلی).


هندآباد

[هِ] (اِخ) دهی است از بخش سردشت شهرستان مهاباد. دارای 319 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، توتون و عسل و کار دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).


هندآباد

[هِ] (اِخ) دهی است از بخش حومهء شهرستان نیشابور. دارای 67 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).


هندات

[هِ] (ع اِ) جِ هند. (منتهی الارب). گله های شتر. رجوع به هند شود.


هنداز

[هِ] (معرب، اِ) اندازه. (منتهی الارب). معرب اندازهء فارسی است. رجوع به هندسه شود.


هندام

[هِ] (معرب، اِ) اندام. (منتهی الارب) : از هندام بیرون افتاده نباشد. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
- بهندام؛ به اندام. مهندم. به اندازه : آنکه ترکیب اندامهای او مرکب درست و بهندام و بر شکل و عدد طبیعی باشد... (ذخیرهء خوارزمشاهی). خرقه های بسیار بگیرند و بر شکل گویی بدوزند و گرد کنند...


هندانه

[هِ نَ / نِ] (اِ) هندوانه. خربزهء شامی. (یادداشت مؤلف). رجوع به هندوانه شود.


هندب

[هِ دَ] (ع اِ) کاسنی. (منتهی الارب). دانهء معروفی است که خورده میشود. هندبا. هندباء. (اقرب الموارد).


هندبا

[هِ دَ / دِ] (ع اِ) هندب. کاسنی. هندباه. بَرّی بود و بستانی. و آن دو نوع بود: یکی ورق آن پهن بود نزدیک به کاهو و نوعی دیگر ورق آن باریک بود. طعم برّی آن تلخ و نوع نیکوی آن بستانی، تر شیرین بود. بهترین نوع آن شامی است...


هندباء

[هِ دَ] (ع اِ) کاسنی. (منتهی الارب). هندب. (اقرب الموارد). رجوع به هندب شود.


هندبار

[هِ] (اِخ) ناحیت هند. (یادداشت مؤلف).


هندباری

[هِ] (ص نسبی) هندی. از هند. مربوط به هند : فرمود تا از هندباری فرجی ساختند. در آن ولایت جامهء هندباری اهل عزا می پوشیدند. (مناقب العارفین).
چو ماسورهء هندباری به رنگ
میان آگنیده به تیر خدنگ.نظامی.


هندباه

[هِ دَ / دِ] (ع اِ) یکی از هندبا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


هندبی

[هِ دَ / دِ با] (ع اِ) کاسنی. (منتهی الارب). رجوع به هندباء شود.


هندبید

[هِ] (اِ) هندبا. کاسنی. (برهان). رجوع به هندبا شود.


هند پرتقال

[هِ دِ پُ تِ] (اِخ) نام یکی از مستعمرات کشور پرتقال در شبه قارهء هند بوده است که ایالات کنونی داماو، جوا، و دیو را دربرداشته است. در سال 1954 م. دولت هندوستان تصمیم گرفت که این ایالات را ضمیمهء کشور اصلی هند کند و زد و خوردهای خونینی بر...


هند جگرخوار

[هِ دِ جِ گَ خوا / خا](اِخ) رجوع به هند دختر عتبه شود.


هندچوب

[هِ] (اِخ) دهی است از بخش حومهء شهرستان نایین. دارای 311 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج10).


هند حنا

[هِ دِ حَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب)کنایه از سیاهی حنا باشد. (آنندراج).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.