هملی

[] (اِخ) از طوایف ناحیهء بمپور بلوچستان که مرکب از 400 خانوار است. (از جغرافیای سیاسی کیهان).


همم

[هِ مَ] (ع اِ) جِ هِمّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). همت ها. اندیشه های بلند :
اندر دلش دیانت و اندر کفش سخا
اندر تنش مروت و اندر سرش همم.فرخی.
هرکه را بینی با بخشش و با خلعت اوست
همتی دارد در کار سخا، به ز همم.فرخی.
همم بقایای امم در مهاوی قصور و نقصان...


هم مادر

[هَ دَ] (ص مرکب) دو فرزند که از یک مادر باشند. (یادداشت مؤلف) : به جز ابن یامین که با یوسف هم مادر بود. (از قصص الانبیاء). رجوع به هم پدر شود.


هم مادری

[هَ دَ] (ص مرکب) هم مادر. دو تن که از یک مادر زاده اند : در منصف ذوالقعدهء سنهء خمس وستمائه برادر هم مادری عجمشاه امیر زنگی و چند امیر غز به تخت اعلی پادشاه آمدند. (المضاف الی بدایع الازمان ص41).


هم مالیدن

[هَ دَ] (مص مرکب) به هم مالیدن: رختها را هم مالید. (یادداشت مؤلف).


هم مانند

[هَ نَنْ] (ص مرکب) همانند. ماننده به یکدیگر : دانش جستن برتری جستن باشد بر همسران و هم مانندان. (قابوسنامه).


هم محله

[هَ مَ حَلْ لَ / لِ] (ص مرکب) دو تن که در یک کوی خانه دارند. همسایه.


هم مدرسه

[هَ مَ رَ / رِ سَ / سِ] (ص مرکب) دو شاگرد که در یک مدرسه درس میخوانند.


هم مذهب

[هَ مَ هَ] (ص مرکب) دو تن که پیرو یک مذهب اند. همکیش. هم آیین.


هم مرتبه

[هَ مَ تَ بَ / بِ] (ص مرکب)هم درجه. هم رتبه. دارای مقام و مرتبهء همانند یا برابر.


هم مرز

[هَ مَ] (ص مرکب) دو کشور که مرز مشترک دارند. مجاور. همسایه.


هم مزاج

[هَ مِ] (ص مرکب) هم طبع. هم خاصیت :
سنت اهل عشق خواهی داشت
درد را هم مزاج مرهم دان.خاقانی.


هم مسلک

[هَ مَ لَ] (ص مرکب) هم روش. هم مذهب. در اصطلاح، کسانی را گویند که عضو یک حزب سیاسی باشند.


هم مصاف

[هَ مَ صاف ف / مَ] (ص مرکب)هم نبرد. دو تن که با یکدیگر مصاف دهند :
آخرش هم مصاف بشکستم
که سلاحی به جز مجاز نداشت.خاقانی.
سکندر وگر خود بود کوه قاف
که باشد که من باشمش هم مصاف؟نظامی.


هم معنی

[هَ مَ] (ص مرکب) دو لفظ که مرادف یکدیگر باشند. (آنندراج).


هم مقیل

[هَ مَ] (ص مرکب) هم خوابه. (غیاث اللغات).


هم منزل

[هَ مَ زِ] (ص مرکب) دو تن که با هم در یک خانه منزل کنند.


هم میدان

[هَ مَ / مِ] (ص مرکب) هم نبرد یا همزور :
دو هم میدان به هم بهتر گرایند
دو بلبل بر گلی خوشتر سرایند.نظامی.


هم میهن

[هَ هَ] (ص مرکب) هم وطن. همخاک. دو تن که از یک کشور باشند. ج، هم میهنان.


هم ناله

[هَ لَ / لِ] (ص مرکب) آنکه با دیگری نالد. (یادداشت مؤلف). روضه خوانها می گویند: خواهر، با زهرا همناله شو. (یادداشت مؤلف).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.