آمرزیدن

[مُ دَ] (مص) بخشیدن خدای تعالی گناه بنده را پس از مرگ. بخشیدن بزرگی جرم زیردستی را. مغفرت. غفران. عفو. صفح. اقاله. اغتفار. بخشودن. تجاوز. رحمت :
گناهم را بیامرز و چنان دان
که نیکی گم نگردد در دوگیهان.
(ویس و رامین).
پادشاهان ما را آنانکه گذشته اند ایزدشان بیامرزاد و آنچه برجایند باقی...


آمرزیدنی

[مُ دَ] (ص لیاقت) درخور آمرزیدن. ازدرِ آمرزیدن.


آمرزیده

[مُ دَ / دِ] (ن مف) مغفور. مرحوم. مَعْفُوّ. شادروان. مُغتفر. بخشوده: پدرآمرزیده.


آمرزیش

[مُ] (اِمص) آمرزِش :نشان آمرزیش آن است که دل تو رقّتی یابد و آرامی یابد بطاعت. (کتاب المعارف).


آمرغ

[مُ] (اِ) مقدار. قدر. ارز. ارج. محل. وزن. منزلت. قیمت. آب. خطر. بها :
جوان تاش پیری نیامد بروی
جوانی بی آمرغ نزدیک اوی.ابوشکور.
نداند دل آمرغ پیوند دوست
بدانگه که با دوست کارش نکوست.
ابوشکور.
|| قلیل. اندک. یسیر. ناچیز :
از عمر نمانده ست برِ من مگر آمرغ
در کیسه نمانده ست بمن بر مگر آخال.
کسائی.
||...


آمره

[مِ رَ] (ع مص، اِ) مصدر است از اَمر، چون عافیت و عاقبت و خاتمه. فرمان. فرمان دادن. امر. ج، اوامر(1). || (ص) تأنیث آمِر. ج، آمِرات.
(1) - در این که اوامر جمع مطلق امر یا امرفرمان یا لفظ دیگر است اهل لغت اختلاف کرده اند، و ظاهراً جمع آمره...


آمریک

[مِ] (اِخ)(1) آمریکا. امریکا. نام یکی از پنج قاره یا قطعات زمین، میان اقیانوس اطلس و اقیانوس ساکن (آرام). این قطعه را در سال 897 ه .ق ./ 1492 م. یکی از اهالی ژن موسوم به کریستف کلمب کشف کرد. از مائهء دویم و سیّم هجری اهالی نروژ تا گروآنلند...


آمریک وسپوس

[مِ وِ] (اِخ)(1) (854 - 917 ه .ق . / 1451-1512 م.) نام دریانوردی از مردم فلورانس. چهار بار پس از آنکه کلمب امریکا را کشف کرد بدان قارّه سفر کرده و از اینرو آن سرزمین به نام او موسوم شده است.
(1) - Vespucci, Amerigo (Americ Vespuce).


آمرین

[مِ] (ع ص، اِ) جِ آمِر.


آمس

[مُ] (ع اِ) آماس. جِ اَمْس.


آمستردام

[تِ] (اِخ)(1) پایتخت کشور هُلاند (هلند). شهری صنعتی و بندری تجارتی در ساحل لامستل و ترعه ای بطول 500هزار گز آن را بدریای شمال پیوندد، دارای 749500 سکنه.
(1) - Amsterdam.


آمص

[مِ] (معرب، اِ) (معرّب خامیز) گوشت خام که در سرکه پرورند. || طعامی از گوشت یا پوست گوساله. || شوربای سکباج سرد که روغن آن را پس از سرد شدن بردارند. و آن را آمیص نیز گویند.


آمل

[مُ] (اِخ) نام شهری بغربی جیحون بفاصلهء یک میل در راه بخارا از سوی مرو، مقابل فربرا یا فربر که بشرقی جیحون است و آن را عامه آمو و آمویه گویند. و از آنجاست عبدالله بن حماد شیخ بخاری و احمدبن عبده شیخ ابی داود. و برای تمیز از آمل...


آمل

[مِ] (ع ص) امیدوار.


آملج

[مُ لَ] (معرب، اِ) مُعرّب آمله.


آمل زم

[مُ زَ] (اِخ) آمل شط. آمل مَفازه. رجوع به آمل شود.


آمله

[مِ / مُ لَ / لِ] (اِ) آملج. نام درختی هندی که ثمرهء آن را نیز آمله گویند. طعم آن ترش و عفص و نازک چون آلوگوجه ببزرگی گردکانی و خردتر درخت آن ببالای گردکان. برگ آن ریزه و انبوه از دو سوی شاخ بقدر شبری رسته گاهی بدو شاخه...


آمله

[مِ لَ] (ع ص) تأنیث آمِل.


آملیلس

[مِ لی لِ] (اِ) آآمِلیلِس. بلغت بربری و مغربی نباتیست میان شجر و گـیاه و در بلاد مغرب باشد. طول آن چندِ قامت آدمی و زیادت. برگش چون مورْد و نرم، ثمرش باندازهء بار سرو. ابتدا سبز و چون برسد سیاه و نرم شود. چوب آن سخت و صلب و...


آمن

[مِ] (ع ص) بزینهار. بازینهار. بی بیم. بی خوف. ایمن. استواردارنده بی بیمی.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.