احفاث

[اَ] (ع اِ) جِ حَفِثَه و حِفَثَه و حَفِث و حِفِث.


احفاد

[اِ] (ع مص) رفتن کم از پویه، یعنی کم از خَبَب. || شتابانیدن کسی را. بشتابانیدن. (زوزنی). || اِحفاد بعیر؛ راندن شتر را برفتار حَفَدان، یعنی برفتار کم از پویه. || بخدمت شتافتن. بشتافتن نزدیک کسی. (تاج المصادر). || بکینه آوردن کسی را. بخشم آوردن. (تاج المصادر).


احفاد

[اَ] (ع اِ) جِ حافِد و حَفَد. دختران. || فرزندزادگان. نبیرگان. نبسه گان اولاد : راه اولاد و احفاد او بازدادند تا بتعهد او قیام می نمودند. (ترجمهء تاریخ یمینی). تیر چرخی... بیک پسر جغتای رسید که محبوب ترین احفاد چنگیز بود. (جهانگشای جوینی). || یاران. خادمان.


احفار

[اِ] (ع مص) اِحفارِ صبی؛ افتادن چهار دندان پیشین کودک، دو از بالا و دو از زیر. || احفارِ مُهر؛ افتادن دندانهای ثنایا و رباعیات کُرّه. (منتهی الارب). || اِحفارِ کسی چاهی را؛ یاری دادن کسی را در کندن چاه. (منتهی الارب).


احفار

[اَ] (ع اِ) جِ حَفَر.


احفار

[اَ] (اِخ) موضعی است در بادیه العرب. (مراصد).


احفاش

[اِ] (ع مص) شتابانیدن.


احفاش

[اَ] (ع اِ) جِ حِفش. || احفاشُالبیت؛ قماش خانه و متاع فرومایهء آن. خرت و پرت. || احفاش الارض؛ سوسمارهای زمین. خارپشتهای آن. (منتهی الارب).


احفاص

[اَ] (ع اِ) جِ حَفص.


احفاض

[اَ] (ع اِ) جِ حَفض.


احفاظ

[اِ] (ع مص) بخشم آوردن. (زوزنی). و الاحفاظ لایکون الا بکلام قبیح. (منتهی الارب).


احفاف

[اِ] (ع مص) بی روغن گذاشتن سر را مدتی. (منتهی الارب). روغن بر سر ناکردن. (تاج المصادر). || چنان راندن اسب را که آواز برآید از رفتار وی. (منتهی الارب). اسب را بر دویدن داشتن. (تاج المصادر). || بافتن جامه را بشانه و تیغ. || یاد کردن کسی را بزشتی....


احفش

[اَ فَ] (ع ص) شتری که کوهانش ریش شده است. شتر که کوهان او از زیر تا بالا ریش شده لکن هنوز بن کوهان او سالم است.


احفظ

[اَ فَ] (ع ن تف) بامحفوظات تر. که بیشتر یاد گیرد.
- امثال: احفظ من الشُّعبی .
احفظُ من العمیان . (مجمع الامثال میدانی).


احفظاظ

[اِ فِ] (ع اِ) احفظاظ حیه؛ دمیدن مار.


احفلی

[اَ فَ لا] (ع اِ) تماماً. || جماعت و طایفه. || مهمانی عام: دعاهم الاحفلی؛ ای بجماعتهم. و رجوع به اجفلی شود.


احفه

[اَ حِفْ فَ] (ع اِ) جِ حِفاف. طرّه های موی گرداگرد سر اَصْلَع. || قومی که چیزی را گرد فروگرفته باشند.


احفه

[اَ حِفْ فَ] (ع اِ) رجوع به احفه شود.


احفیظاظ

[اِ] (ع مص) دمیدن مار: اِحفاظت الحیهُ؛ دمید مار.


احق

[اَ حَق ق] (ع ن تف) سزاوارتر. اولی. صاحب حق تر. راست تر. احری. اقمن. الیق. اجدر. بسزاتر: هذا احق منزل بترک.
احقّالخیل بالرکض المعارُ.
|| (ص) اسبی که سمهای پا برجای سمهای دست گذارد در رفتن و آن عیب است. (منتهی الارب). آنکه پای در جایگاه دست نهد. (تاج المصادر). ||...



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید