احکم الحاکمین

[اَ کَ مُلْ کِ] (اِخ)اعدل حکام. داورتر داوران. باری تعالی : و نادی نوحٌ رَبّه فقال رَب اِنّ ابنی مِن اَهْلی وَ اِنّ وَعدَکَ الحَقّ وَ اَنتَ احکم الحاکمین. (قرآن 11/45).


احکومه

[اُ مَ] (ع اِ) داوری. حکومت.


احکی

[اَ کا] (ع ن تف) مُقلّدتر.
- امثال: احکی من قرد ؛ مثل میمون که همه چیز را تقلید کند. (مجمع الامثال میدانی).


احل

[اَ حَل ل] (ع ن تف) حلال تر.
- امثال: احلُّ من لبن الام .
اَحلُّ من ماءالفرات .


احل

[اَ حَل ل] (ع ص) مرد لاغرسرین و ران. || مرد مبتلا بدرد سرین و زانو. || ستور که پاهایش سست و پی آن فروهشته باشد. اشتری که پی پایش سست بود. (مهذب الاسماء). مؤنث: حَلاّء. ج، حُلّ.


احلاء

[اِ] (ع مص) سرمهء حَلوء کشیدن. (منتهی الارب). || شیرین کردن. || شیرین یافتن. (تاج المصادر).


احلاب

[اِ] (ع مص) برای کسی شیر دوشیدن. || ماده زادن شتران کسی. (منتهی الارب). خداوند شتران ماده شدن. (تاج المصادر). || فراهم آمدن از هر سو برای یاری. (منتهی الارب). فاهم آمدن از بهر یاری. (تاج المصادر) (زوزنی). جمع شدن. || یاری دادن کسی را بر شیر دوشیدن یا بر...


احلابه

[اِ بَ] (ع مص) اِحلاب. از چراگاه شیر دوشیده بخانه فرستادن. || (اِ) آن شیر که از چراگاه بخانه فرستاده شود. || شیر که زاید باشد بر مشک. (منتهی الارب).


احلاس

[اِ] (ع مص) پوشیدن ستور. (تاج المصادر). پلاس بر پشت ستور افکندن. حِلس پوشانیدن ستور را. || حِلس پوشیدن شتر. || باران خرد باریدن. پیوسته باریدن. || بسیار گردیدن گیاه و پوشیدن آن زمین را. || افلاس. (منتهی الارب). || غبن در بیع. || محکم کردن یمین و تأکید آن:...


احلاس

[اَ] (ع اِ) جِ حِلس و حَلَس.


احلاط

[اِ] (ع مص) حَلط. || احلاط در یمین؛ سوگند یاد کردن. اجتهاد کردن در سوگند. || ستهیدن. || خشم گرفتن. || بخشم آوردن. || شتابی کردن در کار. || قضیب فحل در ناقه نهادن. (منتهی الارب) || فرود آمدن بخانهء هلاکت. || مقیم شدن بجای. (از اقرب الموارد).


احلاف

[اِ] (ع مص) سوگند دادن. (تاج المصادر) (منتهی الارب). || احلاف غلام؛ تجاوز کردن او ایّام نزدیکی بلوغ را. || اِحلاف حلفاء؛ رسیده گردیدن دوخ. || مااَحلف لسانه؛ چه تیز و فصیح است زبان او. (منتهی الارب).


احلاف

[اَ] (ع ص، اِ) جِ حِلف و حلیف. هم عهدان. || (اِخ) احلاف در شعر زهیر، قبیلهء اسد و غطفان باشد، لانّهم تحالفوا علی التناصر. (منتهی الارب). || قومی از ثقیف چه ثقیف شامل دو فرقه است: بنومالک و احلاف. (منتهی الارب). فائتمرت ثقیف فیمن یُرسِلونه الی النبی صلَّی الله...


احلافی

[اَ فی ی] (اِخ) عمر بن الخطّاب، بدانجهت که از قبیلهء عدی است و عدی از آن شش قبیلهء قریش است که آنها را احلاف گفتندی. (منتهی الارب).


احلاق

[اِ] (ع مص) احلاق حوض؛ پر کردن آن. (از منتهی الارب).


احلاق

[اَ] (ع اِ) جِ حَلْق.


احلال

[اِ] (ع مص) احلال بمکانی؛ فرود آوردن در جائی. (منتهی الارب) (زوزنی). || احلال از احرام؛ بیرون آمدن از احرام. مقابل احرام (در حجّ) . (زوزنی) (منتهی الارب). || حلال گردانیدن. (منتهی الارب). حلال کردن. (زوزنی) (تاج المصادر). || واجب کردن. || احلال شاه؛ بسیارشیر شدن گوسپند از خوردن گیاه...


احلام

[اِ] (ع مص) احلام مرأه؛ فرزندان حلیم زادن زن.


احلام

[اَ] (ع اِ) جِ حِلْم. بردباریها. سکون ها. وقارها. عقلها. || جِ حُلْم. خوابهای شیطانی. (ملخص اللغات حسن خطیب). بنات اللیل. (المرصع). بنات الکری. (المرصع). خوابها. خواب های شوریده که آن را تعبیری نتوان کرد. (مؤیدالفضلاء). خوابهای پریشان. هر آنچه شخص خفته در خواب بیند. || جِ حُلْم، بمعنی آرمیدن...


احلب دیا

[اِ لَ] (اِ)(1) در برهان قاطع آمده: به سریانی گیاهی است شیردار که در صحراها و بیشتر در کنار جویها روید و رنگ ساق آن بسرخی مایل است و آن را بشیرازی «گاو نبطونک» خوانند و گویند اگر گاو قدری از آن بخورد بمیرد و گوسفند را مضرّتی نرساند. شیر...



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید