احارب

[اَ رِ] (اِخ) موضعی است در شعر. (معجم البلدان).


احارر

[اَ رِ] (ع اِ) جِ حَرّ. گرماها.


احارکف

[ ] (اِ) ثنویه، بلغت صغد ایران بالا.(1) (ابن الندیم).
(1) - قال الثقه دخلت بلد الصغد و هی بناحیه ماوراءالنهر و یسمی صغد ایران الاعلی و لهم حاضره الترک و قصبتها تسمی قرنکت قال و اهلها ثنویه و نصاری و یسمون الثنویه بلغتهم احارکف. (الفهرست چ مصر ص 26).


احاره

[اِ رَ] (ع مص) رجوع به احاره شود.


احاره

[اِ رَ] (ع مص) اِحاره. صاحب بچه گردیدن: احارت الناقه. (منتهی الارب). || جواب بازدادن. (زوزنی): مااحار جواباً؛ جواب بازنداد. (منتهی الارب). || افزونی کردن آسیا. (تاج المصادر). || طحنت فمااحارت شیئاً؛ بیرون نداد چیزی از آرد. (منتهی الارب).


احاز

[ ] (اِخ) (مالک) پسر یوثام پادشاه یازدهمین یهودا بود که در 20 سالگی و یا 25 سالگی بتخت جلوس و از سال 741 تا 725 ق. م. سلطنت کرد و در پرستش اصنام و نکوهش خدا معروف و بسیاری از نبوتهای اشعیا دربارهء او گفته شده. او فرزندان خود...


احاسب

[اَ سِ] (اِخ) مسیل های وادیهائی است که از سراه در زمین تهامه ریزد. (مراصد).


احاسن

[اَ سِ] (ع ص، اِ) جِ اَحسن.
- احاسن قوم؛ خوبان آن. نیکان آن.


احاسن

[اَ سِ] (اِخ) کوههائی است قرب احسن بین ضریه و یمامه. و ابوزیاد گفته احاسن از کوههای بنی عمروبن کلاب است. (معجم البلدان).


احاسی

[اَ] (ع اِ) جِ اَحسیه. ججِ حُسْوَه.


احاشه

[اِ شَ] (ع مص) احواش. گرداگرد صید برآمدن تا بدامگاه آید. (منتهی الارب). صید برانگیختن. (تاج المصادر). شکار برخیزانیدن. نخجیروالی. آهوگردانی.


احاطه

[اِ طَ] (ع مص) اِحاطت. گرد چیزی درآمدن. (تاج المصادر). گرد چیزی برآمدن. (زوزنی). گرد چیزی گرفتن. فروگرفتن. تأثف. فرازگرفتن چیزی را. (صراح) : و ثمرهء این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. (تاریخ بیهقی). از احاطت لشکر بقلاع و محاربت و نهب و...


احاظٍ

[اَ ظِنْ] (ع اِ) اَحاظی. جِ حظّ. ججِ حِظی. و این جمع غیرقیاسی است.


احاظه

[اُ ظَ] (اِخ) ابن سعدبن عوف، پدر قبیله ای از حمیر.


احاظه

[اُ ظَ] (اِخ) دهی به یمن منسوب به احاظه بن سعد. وُحاظه.


احاظی

[اَ] (ع اِ) جِ اَحظی. ججِ حِظی.


احافیر

[اَ] (ع اِ) جِ احفار. ججِ حَفَر. || آنچه برآرند از زمین بکاوش از آثار قدما.


احاقه

[اِ قَ] (ع مص) اِحاقت. احاطه کردن به. || احاق الله بمکرهم؛ فرودآورد خدای بر آنان مکرشان را : همگنان را به احاقت مکر و اذاقت غدر خویش منکوب و منحوب گردانید. (ترجمهء تاریخ یمینی).


احاکه

[اِ کَ] (ع مص) احاکهء سیف در...؛ کار کردن شمشیر و جز آن در... کارگر آمدن در.... اثر کردن. (تاج المصادر) (مؤید الفضلاء): مااحاکه السیف؛ کار نکرد در آن شمشیر. (منتهی الارب). || اَحاکَتْهُ الشَفْرَهُ؛ برید آن را نشکرده.


احالات

[اِ] (ع اِ) جِ اِحاله.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید