اجه

[ ] (اِخ) موضعی بر ساحل رود سند، قرب مولتان. رجوع به حبط ج1 صص418 - 419 و حبط ج2 ص405 شود.


اجه

[اِجْ جَ] (هندی، اِ) بهندی قصب السکر است. نیشکر.


اجهاء

[اِ] (ع مص) بخیلی کردن: اجهی فلان علینا؛ بخیلی نمود بر ما. (منتهی الارب). || هویدا و روشن گردیدن راه. (منتهی الارب). || باردار ناشدن زن. یقال: اجهت فلانه علی زوجها؛ اذا لم تحبل. (منتهی الارب). || گشاده شدن هوا. || بهوای گشاده رسیدن. (منتهی الارب). || واگشوده شدن آسمان...


اجهاد

[اِ] (ع مص) رنجانیدن. (زوزنی). برنجانیدن. (تاج المصادر). || بار کردن فوق طاقت: اجهد الدابه. || آرزومند طعام شدن: اَجْهَدَ الطعام. اُجْهِدَ الطعام (مجهولاً)؛ ای اشتهی. || شتاب کردن پیری و مانند آن: اجهد الشیب. || بسیار گردیدن. || آشکار و هویدا شدن: اجهد الحق. || احتیاط کردن: اجهد فی...


اجهار

[اِ] (ع مص) اظهار. (غیاث). || آشکارا کردن سخن. (تاج المصادر). هویدا کردن سخن و جز آن: اجهر الکلام. (منتهی الارب). بلند گفتن.


اجهاز

[اِ] (ع مص) ازآف. خسته را بکشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). || شتاب کردن. || شتابانیدن.


اجهاش

[اِ] (ع مص) گریستن را بساختن. (زوزنی). گریستن را ساختن. (تاج المصادر). آمادهء گریستن شدن. (منتهی الارب). برای گریستن ساخته شدن. لب برچیدن. || زاری کردن بکسی.


اجهاض

[اِ] (ع مص) شتابانیدن. || بچه بیفکندن شتر. (تاج المصادر). || دور کردن. || غالب کردن. || رهانیدن.


اجه اووه سی

[ ] (اِخ) در جانب پشت بولایر موضعی است که به نام فاتح آن اجه بک موسوم شده است. (قاموس الاعلام).


اجه بک

[ ] (اِخ) یکی از رجال و مشاهیر قضات عثمانی بدربار سلطان اورخان غازی. او بمعیت شهزاده سلیمان پاشا به روم ایلی شد و بولایر و نواحی اطراف آن را فتح کرد و سپس بهمراهی غازی فاضل بفتح کلی بولی مأمور شد و شهر مذکور را با اراضی مجاور آن...


اجهد

[اَ هَ] (ع ن تف) کوشنده تر.


اجهر

[اَ هَ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از جهر. || (ص) آنکه در آفتاب چیزی نبیند. روزکور. (تاج المصادر). || مرد دیداری تمام خلقت. || اسب که غرهء وی همه روی وی را گرفته باشد. || احولِ دیداری. (منتهی الارب). و عبارت تاج العروس این است: [ و ] الاجهر؛...


اجهره

[اَ هَ رَ/رِ] (اِ) بوتهء پرخاری باشد که چون بجامه رسد بچسبد و بدشواری از آن جدا شود و بهندی آن را خنچره (چتحره) گویند. (برهان قاطع) (جهانگیری) (شعوری).


اجهزه

[اَ هِ زَ] (ع اِ) جِ جهاز.


اجهل

[اَ هَ] (ع ن تف) نادان تر.
- امثال: اجهل من حمار .
اجهل من فراشه .
اجهل من قاضی جُبّل (1). (مجمع الامثال میدانی).
(1) - جُبّل مدینه ای است از طسوج و قاضی آن حکم، لهِ یکی از طرفین دعوی که تنها بمرافعه آمده بود، داد و چون طرف دیگر حاضر گردید...


اجه ونته

[ ] (اِخ) از بلاد هندوستان. رجوع به حبط ج2 ص317 شود.


اجهی

[اَ ها] (ع ص) آنکه موی پیش سر او افتاده باشد. (منتهی الارب). || بیت اجهی؛ خانهء بی سقف. (زوزنی) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب).


اجی

[اَ] (ترکی، اِ) صاحب فرهنگ شعوری گوید بمعنی وزیر و آقا و در ترکی از نظر ادب بمعنی آقای من و پادشاه من استعمال شود.


اجیاد

[اَجْ] (ع اِ) جِ جید. گردن ها. || (ص، اِ) جِ جواد. اسبان نیکورو.


اجیاد

[اَجْ] (اِخ) نام گوسپندی. (منتهی الارب).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید