اجل

[اَ جَل ل] (ع ن تف) اعظم. جلیل تر. عظیم القدرتر. بزرگوارتر : زندگانی خان اجل دراز باد. (تاریخ بیهقی). و اجل در شعر فارسی به تخفیف آید :
ای میر اجل چون اجل آیدت بمیری
هرچند که با عز و جمالی و جلالی.
ناصرخسرو.
شاه اجل خسرو گردون سریر
سیف دول خسرو خسرونژاد.مسعودسعد.
گفت این...


اجل

[اِ] (ع اِ)(1) درد که از ناهمواری بالین در گردن بهم رسد. (منتهی الارب). دردمند گشتن گردن. (زوزنی). || گلهء گاوان وحشی. || گلهء شتران. || گلهء آهوان. ج، آجال.
(1) - Torticolis.


اجل

[اَ] (ع مص) شور انگیختن. (تاج المصادر) (زوزنی). بد کردن با. برانگیختن شر بر. || کسب کردن و گرد آوردن مال و حیله کردن برای اهل خود. || دوا کردن درد گردن. || بازداشتن کسی را.


اجل

[اَ] (ع اِ) لاجلک و من اجلک؛ ازبهر تو.


اجل

[اِجْ جَ / اُجْ جَ] (ع اِ) بز نر کوهی و نزد بعضی ایل که گاو کوهی است.


اجل

[] (اِخ) ابوعلی، علی بن منصوربن عبیدالله الخطیبی. رجوع به اجل علی بن منصور... شود.


اجل

[] (اِخ) علی بن منصور. یاقوت در معجم الادبا آرد: علی بن منصوربن عبیدالله الخطیبی المعروف بالاجل اللغوی مکنی به ابوعلی. اصل وی از اصفهان و مولد و منشأ او بغداد است. او عالم فاضل لغوی و فقیه و کاتب و به نظامیه مقیم بود و نزد ابن العصار و...


اجل

[اَ جَل ل] (اِخ) کمال الدین (سید...). خوندمیر در حبیب السیر ج2 ص264 آرد: و فی شهور سنه تسع و ثمانین و ثمانمائه... (889 ه .ق .) فرمان خاقان عالیجاه [ سلطان حسین میرزا ] نفاذ یافت که امیر محمد امین عباسی و امیر سلطان احمد چوکانچی و امیر درویش...


اجل

[] (اِخ) لغوی. رجوع به اجل علی بن منصور... شود.


اجلا

[اَ] (ع اِ) فَعَلْتُهُ من اجلاک؛ آن را برای تو کردم. (منتهی الارب).


اجلاء

[اِ] (ع مص) دور شدن. || تیز رفتن. (منتهی الارب). || از خان ومان بیرون شدن. (تاج المصادر). از خانمان رفتن، یا مختص بقحط است. (منتهی الارب). || از خان ومان بیرون کردن. (تاج المصادر). نفی کردن. حشر و تبعید کردن. || باز شدن از سر کشته(؟). (تاج المصادر). ||...


اجلاء

[اَ جِلْ لا] (ع ص، اِ) جِ جلیل. بزرگواران. (دستوراللغه ادیب نطنزی).


اجلاب

[اِ] (ع مص) فراهم آمدن. (تاج المصادر) (منتهی الارب). || اجلاب الدّم؛ خشک گردیدن خون. || اجلاب الجرح؛ پوست فراهم آوردن جراحت و به شدن. (منتهی الارب). || یاری دادن. (تاج المصادر) (منتهی الارب). || اجلب العوذه؛ در چرم دوخت تعویذ را. || اجلاب اِبِل؛ نر زادن شتران. || خداوند...


اجلاب

[اَ] (ع اِ) جِ جَلَب، بمعنی آنچه برای فروختن از شهری بشهری برند. || کسانی که ستور از شهری بشهری کشانند بفروختن. (منتهی الارب). چوبدار. جَلاّب.


اجلاجندن

[ ] (اِ) بهندی صندل ابیض است. (تحفهء حکیم مؤمن). و رجوع به چَندن شود.


اجلاد

[اَ] (ع ص، اِ) جِ جَلد و جِلْد و جَلید.
- اجلادُالانسان؛ تن مردم و کالبد وی. ج، اَجالد.


اجلاد

[اِ] (ع مص) مضطر گردانیدن. (منتهی الارب). || پَشَک زده شدن زمین و جز آن. || جلید رسیدن بقوم.


اجلاس

[اِ] (ع مص) نشانیدن. (منتهی الارب). بنشاندن.


اجلاف

[اَ] (ع ص، اِ) جِ جِلف. مردمان فرومایه و سفله. سبک ساران. سبک مایگان: چون شب دررسید اجلاف آن عرب بر او هجوم کردند و جان عزیز او بر باد دادند و خون شریف او در خاک ریختند. (ترجمهء تاریخ یمینی). از روی حمیت دین و غیرت اسلام. جایز نمی...


اجلاف

[اِ] (ع مص) رندیدنِ گل از سَرِ خُم.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید