اثباتی

[اِ] (ص نسبی) ایجابی. موجبه. مثبته. مقابل سلبی و نفیی.


اثباج

[اَ] (ع اِ) جِ ثَبَج. (منتهی الارب).


اثبار

[اِ] (ع مص) هلاک گردانیدن: اثبره الله؛ ای اهلکه هلاکا لاینتعش منه. (منتهی الارب).


اثباط

[اَ] (ع ص، اِ) جِ ثَبِط. (منتهی الارب).


اثباط

[اِ] (ع مص) اثباط مرض کسی را؛ مفارقت نکردن بیماری از وی.


اثباطون

[] (اِ) شرابی است که از آب انگور و عسل و ادویهء حارّه ترتیب دهند، بسیار گرم و ملطّف و جالی و موافق مزاج پیران و مرطوبین است. (تحفهء حکیم مؤمن).


اثبان

[اِ] (ع مص) ثِبان. دامن ساختن در جامه. (منتهی الارب).


اثبئرار

[اِ بِءْ] (ع مص) اِثْبَأْرَرْتُ عنه؛ بازماندم از وی و کاهلی کردم. (منتهی الارب).


اثبت

[اَ بَ] (ع ن تف) استوارتر.
- امثال: اثبتُ فی الدّار من الجدار ؛ اخذ من قول الشاعر:
کأنه فی الدّار ربّالدّار
اثبت فی الدّار من الجدار.
اثبت من اصمّ رأس ؛ یعنون الجبل.
اثبت من الوشم ؛ یعنون الدّارات فی الکفّ و غیرها یذرّ علیها النوور.
اثبت من قُراد ؛ لانه یلازم جسدالبعیر فلایفارقه. (مجمع...


اثبج

[اَ بَ] (ع ص) مرد پهن پشت. (منتهی الارب) (تاج المصادر). فراخ پشت. (زوزنی). || مرد بیرون آمده پشت. (منتهی الارب). کوژپشت. پشت کوز. || مرد بزرگ شکم. (منتهی الارب). مؤنث: ثَبْجاء.


اثبج

[اَ بَ] (اِخ) (بنی...) قبیله ای بزرگ از قبائل بنی هلال که در افریقیه مسکن گرفته اند و در تاریخ مغرب مشاهیری از این قبیله برخاسته اند. (قاموس الاعلام).


اثبجاج

[اِ بِ] (ع مص) پر شدن. || سطبر گشتن. || فروهشته شدن. (منتهی الارب).


اثبجرار

[اِ بِ] (ع مص) از بیم بایستادن. || سرگشته گردیدن. || رمیدن. || سست و برخاسته خاطر شدن از کار بی آنکه انقطاع کند. || بازگردیدن بشتاب. || اثبجر القوم فی مسیر؛ شک نمودند و متردد شدند در سیر. || اثبجر الماء؛ روان شد آب. (منتهی الارب).


اثبجه

[اَ بِ جَ] (ع اِ) جِ ثَبج، بمعنی وسط الشی ء. (مراصد).


اثبجه

[اَ بِ جَ] (اِخ) صحرائی است دارای کوههای معروف به جبال الاثبجه بنی جعفربن کلاب را. (مراصد الاطلاع).


اثبره

[اَ بِ رَ] (اِخ) نام عده ای از کوههای مکه که هر یک را ثبیر گویند. (مراصد الاطلاع).


اثبعل

[اَ بَ عَ] (اِخ) یکی از ملوک فینیقیه که از 940 تا 908 ق. م. در صیدا حکم رانده است. (قاموس الاعلام).


اثبیت

[اِ] (اِخ) زمینی است یا آبی است بنی یربوع را یا بنی محل بن جعفر را.


اثبیجاج

[اِ] (ع مص) اثبئجاج. پر شدن. || سطبر گردیدن. || فروهشته شدن.


اثبیرار

[اِ] (ع مص) اثبئرار. بازماندن. || کاهلی کردن.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید