اثآر
[اِثْ ثِ] (ع مص) قصاص یافتن. (منتهی الارب).
اثآر
[اَ ثْ] (ع اِ) جِ ثأر.
اثاء
[اِ] (ع اِ) سنگها. (منتهی الارب).
اثائث
[اَ ءِ] (ع ص، اِ) جِ اَثّ و اَثیث. || زنان پرگوشت یا درازقامت تمام خلقت.
اثاءه
[اِ ءَ] (ع مص) تیر زدن. (منتهی الارب). انداختن تیر و مثل آن.
اثابه
[اِ بَ] (ع مص) پرآب گردانیدن (حوض)
- اثاب الحوض.؛ (منتهی الارب). || پاداش دادن. (تاج المصادر بیهقی): اثابه الله. (منتهی الارب). || بشتافتن. || فربه شدن پس از لاغری از مرض. || اعاده کردن چیزی. (منتهی الارب). || به اعتدال مزاج بازآمدن. به شدن از بیماری. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی...
اثابی
[اَ بی ی] (ع اِ) جِ اُثبیّه. جماعات. گروه ها.
اثاث
[اَ] (ع اِ) رخت خانه و قماش خانه. (مؤید).
- اثاث البیت؛ رخت خانه. مبل.
|| همهء مال (از شتر و گوسپند و بنده و کالای خانه). کارفرمای خانه چون دیگ و تبر و غیره. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). متاع. کالا. (دستوراللغه). کاخال. سپار. ج، أئِثَّه، اُثُث. و بعضی گفته اند...
اثاث
[اَ] (ع مص) انبوه شدن (گیاه). (منتهی الارب). بسیار شدن. || کلان سرین شدن (زن). (منتهی الارب).
اثاث
[اِ] (ع ص، اِ) جِ اَثّ و اثیث.
اثاثه
[اَ ثَ] (ع مص) بانبوه شدن موی و نبات و شاخ درخت. (تاج المصادر). || کلان سرین شدن (زن). (منتهی الارب).
اثاثه
[اَ ثَ] (ع اِ) واحد اثاث. (منتهی الارب).
اثاثه
[اُ/اَ ثَ] (اِخ) نامی از نامهای عرب از آن جمله نام پدر مسطح صحابی. (منتهی الارب).
اثاثی
[اَ ثی ی] (اِخ) نامی از نامهای اسبان و از جمله نام اسب پسران حارث بن مالک بن عمرو که ایشان را حبطات گفتندی. || (ع اِ) دیگدان. اثافیّ.
اثارب
[اَ رِ] (ع اِ) جِ اَثْرُب. ججِ ثَرْب. (منتهی الارب).
اثارب
[اَ رِ] (اِخ) قلعهء معروفی است که تا حلب تقریباً سه فرسخ مسافت دارد. (مراصد). دژ استواری است بین حلب و انطاکیه که فرنگیان وقتی بر آنجا مستولی بودند و مسلمین آن را بازگرفتند. (سمعانی ذیل کلمهء اثاربی).
اثاربی
[اَ رِ] (ص نسبی) منسوب است به اثارب. (سمعانی).
اثاره
[اَ رَ] (ع مص) نقل کردن سخن و روایت کردن حدیث. اَثر. اُثرَه. || (اِ) بقیّت علم که روایت کرده شود از پیشینگان. || بقیهء پیه که بر شتر بجای مانده باشد. || بقیهء هرچیز.
اثاره
[اِ رَ] (ع مص) اِثارت. یافتن قصاص. (منتهی الارب). انتقام : وزارت به ابوالعباس داد و به اثارت و استحثاث اموال دست دراز کرد. (ترجمهء تاریخ یمینی). و اعتذار و استغفار بعد از اثارت ثار مرهمی است. (جهانگشای جوینی). || برانگیختن. (منتهی الارب) : از اثارت نوایر ظلم و هیجان...
اثاریون
[اَ] (اِ) رجوع به اثاویون شود.
