اپرواز
[اَ پَرْ] (اِخ) پرویز. ابرویز. ابرواز.
اپرود
[ ] (اِخ) از بزرگانی که به امر شیرویه بن خسرو پرویز کشته شد. (مجمل التواریخ ص37).
اپرویز
[اَ پَرْ] (اِخ) پرویز. اپرواز. ابرویز. برویز. || (ص) مظفر. منصور. گرامی. (برهان). || (اِ) نامی از نامهای مردان ایرانی.
اپریز
[اَ] (پسوند) این مزید مؤخر در کلمهء مرکبهء «دندان اپریز» بمعنی خلال دندان هست و معنی اپریز معلوم نیست و آنرا دندان اپریش و دندان پریش و دندان افریش نیز آورده اند.
اپریش
[اَ] (پسوند) این مزید مؤخر در کلمهء مرکبهء «دندان اپریش» بمعنی خلال دندان هست و معنی اپریش معلوم نیست و آنرا دندان اپریز و دندان پریش و دندان افریش نیز آورده اند.
اپسان
[اَ] (اِ) سنگ فسان. سنگ سَو. مِسَنّ. افسان. و آن سنگی و جز آن باشد که بدان کارد و امثال آن تیز کنند.
اپستاک
[اَ پِ] (اِخ) اَوِستا. اَوِستاک.
اپسم
[اِ سُ] (اِخ)(1) شهری به انگلستان که آبهای معدنی آن مشهور است و سکنهء آن 19000 تن است و این شهر از سال 1779 م. یکی از میدانهای مشهور مسابقهء اسب دوانی شد و این مسابقه بنام مؤسس آن دربی(2)خوانده میشود و در چهارشنبهء قبل از بنطیقسطی (عید خمسین) صورت...
اپسنتین
[اَ سَ] (از یونانی، اِ) رجوع به افسنطین شود.
اپسی
[اِ] (یونانی، حرف، اِ) یا پسی(1). نام حرف بیست وسیم از حروف یونانی و نمایندهء ستاره های قدر بیست وسیم و صورت آن این است:
(1) - Psi.
اپسیلن
[اِ لُ] (یونانی، حرف، اِ) نام حرف پنجم است از حروف یونانی و نمایندهء ستاره های قدر پنجم از صور فلکی و صورت آن این است: E
اپشک
[اَ شَ] (اِ) شب نم.
اپصاره
[اَ رَ] (اِخ)(1) جزیره ای است واقع در شمال غربی بحرالجزایر در 34 درجه و 35 دقیقه و 34 ثانیهء عرض شمالی و 23 درجه و 15 دقیقه و 44 ثانیهء طول شرقی و سطح آن 90 هزار گز مربع است و در جنوب غربی او دو جزیره «آنتپصاره» و...
اپغده
[اِ غَ دَ / دِ] (ص) فرهنگها این صورت را آورده و بدو معنی بیهوده گوئی میدهند و بصور مختلفه از قبیل ایفده و ایغده و ابغده هم آورده اند و ظاهراً اصل آن کلمه ای است که امروز نیز در قزوین معمول است و آن بصورت «ایغده سر» است...
اپفراس
[اَ پِ] (اِخ) یکی از مؤمنین به عیسی که پولس از او نام برده و مدح کرده است.
اپگانه
[اَ نَ / نِ] (ص، اِ) آفکانه. افگانه. بچهء نارسیدهء از بار رفته.
اپمید
[ ] (اِ) صاحب فرهنگ شعوری بنقل از مجمع الفرس گوید: این کلمه آلتی است آهنین آهن جفت را و همچنین گاوی که با آن زمین را شیار کنند و صورت دیگر آنرا اتمید آورده و در برهان هیچیک از این دو صورت نیامده است ولی صورت دیگر آن ایمد...
اپوس
[اُ] (اِخ)(1) از شهرهای ناحیهء لکریس قدیم واقع در یونان که امروز شهر بودنیتزا(2) یا آتالانتی(3) بجای آن بنا شده است.
(1) - Opus.
(2) - Bodonitza.
(3) - Atalanti.
اپوک
[اَ] (اِ) آپوق.
اپولو
[اِ] (لاتینی، اِ)(1) عنوانی است کاهنانی را که در روم مأمور تهیه و ترتیب قربانیها و ولائم مخصوص خدایان بودند. عدّهء ایشان از سه تجاوز نمیکرد و این مقام از سال 556 رومی (198 ق. م.) ایجاد شد و از آن زمان ظاهراً این وظائف از پنتی فکسها سلب شده...
