ابی ناداب

[اَ] (اِخ) یا عمنا (پدر نجابت) نام سه تن در توریه: اول مردی لاوی که تابوت عهد (صندوق سکینه) را هنگامی که مردم فلسطین بازگردانیدند در خانهء خویش جای داد. دویم پسر یشی. سوم نام پسر شاول.


ابی نامتر

[اَ تَ] (ص تفضیلی)کم شهرت تر. بی نام و نشان تر. رجوع به ابی شود.


ابینگن

[اِ گِ] (اِخ) قصبه ای است بر ساحل اشمیاخه در ایالت وورتامبرگ آلمان، صاحب 5600 تن سکنه و دارای کارخانه های بسیار و تجارت حیوانات.


ابینیت ها

[اِ یُ نی] (اِخ)(1) ملحدینی که در مائهء اول میلادی الوهیت مسیح را منکر شدند.
(1) - ebionites.


ابیو

[اَ وْ] (ص) آبی. نیلگون. کبود. ازرق. آسمانگون. آسمان جون :
نساء شام پس پرده های چرخ شدند
لوای روز چو برزد سر از فضای ابیو.آذری.


ابیورد

[اَ وَ] (اِخ) یاقوت گوید: ایرانیان در اخبار خویش آرند که کیکاوس زمینی را بخراسان به اقطاع باوردبن گودرز کرد و او شهری بدانجا بساخت که بنام بانی آن باورد منسوب شد. و بخراسان میان سرخس و نساء واقع است و آبی ناگوار و هوائی وبائی دارد و بیماری عرق...


ابیوردی

[اَ وَ] (اِخ) این نسبت بی قیدی دیگر در دو جا در کشف الظنون آمده است: یکبار در کلمهء ایساغوجی و حاشیهء شرح حسام الدین کاتی بر ایساغوجی ابهری بدو نسبت داده شده است و دیگر در مطالع الانوار ارموی حاشیه ای بر این کتاب بدو منسوب داشته است.


ابیوردی

[اَ وَ] (اِخ) محمد بن احمد الابیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمد بن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویه الاصغربن محمد بن ابی العباس...


ابیون

[اَ] (معرب، اِ) افیون. اپیون. هپیون. مَهاتل. مَهاتُول. تریاک :
بریده هوش جهان هیبت تو چون ابیون.
رجوع به اپیون و هپیون شود.


ابیون البطریق

[ ] (اِخ)(1) ابن الندیم گوید او کمی پیش از ظهور اسلام یا کمی پس از آن میزیسته است و او راست: کتاب العمل بالاسطرلاب المسطح. (ابن الندیم). و در تاریخ الحکماء قفطی آمده است که او حکیم ریاضی و مهندس و عالم بصناعت آلات فلکیه بود.
(1) - Aprion?


ابیوهه

[اَ هَ] (اِخ) قریه ای از صعید مصر به اشمونین. (معجم البلدان). و آنرا اتنوهه نیز گفته اند.


ابیه

[اَ بی یَ] (ع ص) تأنیث اَبی. سرکش (زن). زن که زود تن درندهد. || زنی که ناخوش دارد آب را. || زنی که خواهش طعام شب نداشته باشد. || ناقه که فحل دیده و آبستن نشده است.


ابیه

[اِبْ یَ] (ع مص) بازآمدن شیر به پستان.


ابیه

[اُبْ یَ] (ع اِمص) تکبر. || بزرگی.


ابیه سلطان

[؟ سُ] (اِخ) از امرای رستم بیک بن مقصودبیک بن امیر حسن بیک. رجوع به حبط2 ص333، 334، 335 شود.


ابی هو

[اَ] (اِخ) (خداوند پدر من است) نام دومین فرزند هارون برادر موسی.


ابی هیل

[اَ] (اِخ) (پدر قوّت) نام پنج تن به تورات: اوّل پدر سورَئیل رئیس قبیلهء مرادی. دوم زوجهء ابی شور. سوم پسر حوری از اولاد کاد. چهارم زوجهء رحبعام. پنجم پدر استر.


ابی یاثار

[اَ] (اِخ) (پدر کثرت) نام پسر بزرگ اخی ملک چهارمین که او را ابی ملک هم خوانده اند. اول تواریخ ایام 18:16 و اول تواریخ ایام 24:3 و 6 و 31. (قاموس کتاب مقدس ذیل: اخی ملک).


ابی یاه

[اَ] (اِخ) (خداوند پدر من است) نام دومین پسر شموئیل که با برادر به حکومت اسرائیل معین گردید.


ابییضاض

[اِبْ] (ع مص) سخت سپید شدن.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید