ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ابن فضل مسترشد (512 - 529 ه . ق.). رجوع به مسترشد... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ابن قتلمش محمد بن سلیمان. رجوع به ابن قتلمش و رجوع به محمد بن سلیمان... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ابن مافنه. بهرام وزیر ابوکالیجار دیلمی. رجوع به ابن مافنه و رجوع به بهرام... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ابن متقی خلیفهء عباسی، او دختر ناصرالدوله حسن بن عبدالله بن حمدان موصلی را تزویج کرد. رجوع به تجارب الامم ابوعلی مسکویه چ اروپا ج 6 ص 55 و 56 شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد. رجوع به ابومنصور عماره شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد حسینی. او راست کتاب: مدارک النور و مشارق السرور.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمود. رجوع به ابومنصور عماره شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ابوالفتح غازی. ملک الظاهر صاحب حلب. و ابومنصور کنیت دیگر اوست. رجوع به ظاهر... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) احمدبن جمیل بن حسن بن جمیل. رجوع به احمد... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) احمدبن عبدالله بن احمد فرغانی. رجوع به احمد... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) احمدبن علی بن ابی طالب طبرسی. عالم شیعی صاحب کتاب احتجاج از اساتید ابن شهرآشوب. رجوع به احمد... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) احمدبن مأمون بن احمدبن محمد از آل فریغون. رجوع به احمد... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ارسلان خان اصمّ. رجوع به ابومنصور اصم... شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) ازهری. محمد بن احمدبن طلحه ازهر (282 - 370 ه . ق.). از مردم هرات و از بزرگان اهل لغت است. او به بصره و بغداد سفر کرد و صحبت ابن درید و نفطویه و جز آنان را دریافت و آنگاه بقبائل عرب شد و او را...
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) اسپیجابی. در ترجمهء تاریخ یمینی آمده: عبدالله بن عزیز از حبس ناصرالدین [ سبکتکین ] خلاص یافته بود و به أعالی ماوراءالنهر رفته، چون خبر وفات ملک نوح بدو رسید ابومنصور اسپیجابی را در زعامت جیوش خراسان طامع کرد و او را بر آن داشت که به...
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) اسدی شاعر. رجوع به اسدی شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) اسعد وزیر (خواجه امیرعمید سیّد...) کدخدای امیر ابوالمظفر چغانی والی چغانیان و ممدوح فرخی:
خواجهء سید اسعد آنکه ازوست
هرچه سعد است زیر هفت سما.
خواجه بومنصور دستور عمید اسعد کزوست
سعد اجرام سپهر و فخر اسلاف گهر...
در چغانی رود اگر روزی فروشوید دو دست
ماهیان را چون صدف در تن پدید...
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) اسماعیل بن عبدالحمید، ظافر. دوازدهمین از خلفای فاطمی (544-549 ه . ق.). رجوع به ظافر...شود.
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) اصفهانی. حسین بن طاهربن زید. از شاگردان ابوعلی بن سینا. او در ریاضی و موسیقی استاد بود و شرحی بر رسالهء حی بن یقظان دارد و شفا را نیز مختصر کرده است. وفات او ظاهراً در سال 447 ه . ق. بیست سال پس از ابوعلی بوده...
ابومنصور
[اَ مَ] (اِخ) اصم. ارسلان خان برادر و وارث طغان خان از آل افراسیاب. رجوع به ترجمهء تاریخ یمینی چ طهران ص395 شود.
