ابوکالنجار
[اَ لِ] (اِخ) گرشاسف دوم، علاءالدوله امیر خاصبک ملقب به حسام امیرالمؤمنین پسر ابومنصور علی بن فرامرز بن ملک العادل علاءالدوله محمد بن دشمن زیار. پنجمین پادشاه سلسلهء کاکویهء اصفهان و همدان. دورهء حکمرانی او از 488 تا حوالی 513 ه . ق. بوده است و شهمردان بن ابی الخیر...
ابوکالنجار
[اَ لِ] (اِخ) مرزبان بن سلطان الدوله. لقب ابوکالنجار بزعم اکثر ارباب اخبار، عزالملوک بود و بعض مورخان عماد دین الله و زمره ای حسام الدوله گفته اند و او در زمان پدر در اهواز اقامت داشت و بعد از استماع خبر فوت پدر بشیراز توجه کرد و میان او...
ابوکالنجر
[اَ لِ جَ] (اِخ) رجوع به ابوکالنجار شود.
ابوکالیجار
[اَ] (اِخ) رجوع به ابوکالنجار شود.
ابوکامل
[اَ مِ] (ع اِ مرکب) گوشت. (مهذب الاسماء). لحم.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) محدث است. او از زهیربن معاویه و از او احمدبن حنبل روایت کرده است.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) رئیس فرقهء کاملیه یکی از فرق هشتگانهء غلات است. رجوع به بیان الادیان ص 35 شود.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) برکه بن حسام الدوله. ملقب به زعیم الدوله. رجوع به زعیم الدوله برکه... شود.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) بهاءالدوله منصوربن دبیس. رجوع به بهاءالدوله... شود.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) زعیم الدوله برکه بن حسام الدوله مقله. از سلاطین بنی عقیل موصل. رجوع به زعیم الدوله... شود.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) شجاع بن اسلم بن محمد بن شجاع الحاسب. از اهل مصر. او حاسبی عامل و فاضل بود و او راست: کتاب الفلاح. کتاب مفتاح الفلاح. کتاب الجبر و المقابله. کتاب العصیر. کتاب الطیر. کتاب الجمع و التفریق. کتاب الخطائین. کتاب المساحه و الهندسه. کتاب الکفایه. (ابن الندیم)....
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) شجاع بن مسلم. رجوع به شجاع... شود.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) شهاب الدوله. نصربن صالح بن مرادس. دومین از ملوک بنی مرداس در حلب. رجوع به نصربن صالح بن مرادس ملقب به شهاب الدوله... شود.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) صفوان بن رستم. محدث است و محمد بن شعیب بن شاپور از او روایت کند.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) علی بن محمد بن علی الصلیحی، داعی. مؤسس سلسلهء سبعیهء بنی صلیح در صنعا و زبید و دیگر نواحی یمن. و ابن خلکان کنیت او را ابوالحسن آورده است. رجوع به علی بن محمد... شود.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) غزیل. مولی ولیدبن عبدالملک. مغنی و شاعر و بذله گوی معاصر امویان. او مداح ولیدبن عبدالملک بوده است.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) فضیل بن حسین جحدری. محدث است و یزیدبن سنان از او روایت کند.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) کثیربن کثیر. مولی هشام بن الغاز الدمشقی. محدث است و محمد بن مبارک صوری از او روایت کند.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) مظفربن مدرک بغدادی. از ابناء خراسان. محدث است و یحیی بن معین از او روایت کند.
ابوکامل
[اَ مِ] (اِخ) منصوربن دُبیس. ملقب به بهاءالدوله. رجوع به بهاءالدوله منصوربن دبیس... شود.
