ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عامربن سهل کوفی. از روات حدیث است و از ابی بکربن عیاش روایت کند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عامربن شراحیل الحمیری الشعبی. رجوع به عامر... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عامربن عبدالله معروف به ابن عبد قیس. رجوع به عامر... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عباد معتضدبن محمد اول. دومین از امرای عبادی اشبیلیه (از 434 تا 461 ه . ق.).
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالرحمن بن عمرو الاوزاعی. رجوع به ابوعمرو اوزاعی شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالرحمن بن نمیر الیحصبی. از روات حدیث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالله بن رواحه. رجوع به عبدالله... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالله بن عدی بن الحمراء. صحابی است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالله بن معاذ. از روات حدیث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالمجید. او از عداءبن خالد و از او عثمان بن عمر روایت کند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالملک بن حسن بن فضل سقطی. رجوع به سقطی... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالملک بن عمیر. از روات حدیث است و بعضی کنیت او را ابوعمر گفته اند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالواحدبن احمد هروی. او شاگرد ابی عبید صاحب غریبین است. وفات وی در 463 ه . ق. بود. او راست: ردّی بر غریب القرآن ابوعبید قاسم بن سلام.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالوهاب بن حافظ ابی عبدالله بن محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی بن منده بن ولیدبن منده بن بطه بن استنداربن چهاربخت بن فیرزان اصفهانی محدث. رجوع به بنومنده شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عبدالوهاب بن عبدالرحمن بن محمد بن سلیمان السلمی المائقی نیشابوری. خالوزادهء ابوالقاسم قشیری و داماد او. وی نیز مانند ابوالقاسم مرید ابوعلی دقاق است و ابو عمرو را اشعاری است در زبان خویش یعنی فارسی و از ابوطاهر زیادی و جز او حدیث شنیده و ابولاسعدهبه الرحمن...
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) العبدی الاجدع. لیث از او روایت کند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) العبدی السروی. ابن ابی الهذیل از او روایت کند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عتبه بن یقظان. از روات حدیث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان. نوزدهمین از امرای بنی حفص تونس در 839 ه . ق.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن ابراهیم اسدی حنفی. رجوع به عثمان... شود.
