ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) سالم بن عبدالله بن عمر بن الخطاب. از محدثین و فقهای مدینه. رجوع به سالم... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) السبیعی. عیسی بن یونس بن ابی اسحاق. از روات حدیث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) سعدبن معاذ. صحابی است. رجوع به سعد... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) سعدبن معاذبن النعمان بن امری القیس. یکی از صحابه. رجوع به سعد... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) سعیدبن حفص. از روات حدیث است و زکریابن یحیی خیاط السنه از او روایت کند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) سعیدبن سلمه بن ابی الحسام. از روات حدیث و ضعیف است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) سکن بن ابی کریمه. از روات حدیث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) سهیل بن ذکوان واسطی. هشیم از او روایت کند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) الشامی السیبانی. (؟) او از عمر و پسر ابوعمر موسوم به یحیی از او روایت کرده است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) شعبی عامربن شراحیل. یکی از علمای تابعین است. رجوع به عامر... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) شمربن حمدویه هروی. رجوع به شمر... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) شیبانی. صحابی است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) شیبانی اسحاق بن مرار الشیبانی النحوی اللغوی. او از مردم رمادهء کوفه است. و از موالی است و در بغداد مقام داشت و چون زمانی مجاور شیبان بود او را شیبانی خوانند. ابوعمرو یکی از ائمهء اعلام در فنون لغت و شعر است و کثیرالسماع و ثقه...
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) الشیبانی سعدبن ایاس. او بروزگار رسول صلوات الله علیه اسلام آورد لکن درک صحبت او علیه السلام نکرد و از عمر و امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کند و صحبت عبدالله بن مسعود نیز دریافته است و بروزگار خلافت ولیدبن سلیمان به سال 91 ه . ق....
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) شیبانی. عبدالله بن احمدبن حنبل. محدث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) صالح بن اسحاق جرمی نحوی. رجوع به صالح... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) صریفینی. عثمان. از شاگردان شیخ عبدالقادر گیلانی است. وفات او ظاهراً در اواخر مأئهء ششم بوده است. رجوع به نفحات الانس و نامهء دانشوران ج 2 ص 424 شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) ضیاءالدین مارانی. عثمان بن عیسی بن درباس فقیه شافعی. رجوع به عثمان... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن عیسی هدیانی مارانی. رجوع به عثمان... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عاصم بن یوسف. از روات حدیث است.
