ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن عیسی مارانی کردی. رجوع به عثمان... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن عیسی هدیانی مارانی. رجوع به عثمان... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن محمد بن احمد. رجوع به ورکان... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن محمد رابع. نوزدهمین از سلاطین بنی حفص تونس. (از 839 تا 893 ه . ق.).
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن محمد مالقی. رجوع به عثمان... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن معروف. رجوع به عثمان...شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان بن الهیثم المؤذن. از ابن جریح روایت کند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عثمان دانی. رجوع به عثمان بن سعید... و رجوع به ابوعمردانی شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عراقی ملقب به بستان. او از شیوخ ثعلبی است. او راست: کتاب تفسیر.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عون بن عمرو القیسی. از روات حدیث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عیسی بن ابراهیم سیار مولی قریش. محدث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) عیسی بن یونس بن ابی اسحاق السبیعی. رجوع به عیسی... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) غطفانی. عثمان بن عثمان. از روات حدیث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) القاص. محمد والد اسباط. سلیمان التیمی و ابن عیینه و ابن فضیل از او روایت کنند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) قاضی بغداد. به روزگار مقتدر خلیفهء عباسی. و این ابوعمرو در سال 309 ه . ق. باباحت خون حسین بن منصور حلاّج فتوی نوشت. رجوع به حبط ج 1 ص 301 شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) قیس بن رافع. از روات حدیث است و بعضی کنیت او را ابوعمر گفته اند.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) القیسی. عمروبن عون معروف به عوین. از روات حدیث است.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) کاتب. یوحنا. رجوع به ابی عمرویوحنا... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) کحال. رجوع به ابی عمرو یوحنا... شود.
ابوعمرو
[اَ عَمْرْ] (اِخ) کردوس بن عباس الثعلبی. رجوع به کردوس... شود.
