ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) شلوبین. عمر بن محمد اشبیلی نحوی. رجوع به شلوبین و شلوبینی شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) صاحبی. در لغت نامهء اسدی بیت ذیل از او شاهد کلمهء حُودِ خروه آمده است:
ای خواجه چرا جدا شدستی ز گروه
چونان که ز جمع تره ها حُودِ خروه.(1)
(1) - صورت بیت در نسخ این است:
این خواجه چرا شدستی ز گروه
خوبان که زدند طره ها خود خروه.
و تصحیح...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) صالح بن مرداس. رجوع به اسدالدوله صالح... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) صدقه. جلال الدین وزیر مسترشد خلیفهء عباسی در 513 ه . ق.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) الصیقل. او از جعفربن تمام و از او منصور و ثوری روایت کنند.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) طبرسی. فضل بن علی بن فضل ملقب به امین الدین. از مشاهیر محدثین و مفسرین و فقهای مأئهء ششم است و او از شیخ ابوعلی بن شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و عبدالجباربن علی مقری رازی و این دو از شیخ ابوجعفر طوسی روایت کنند. و از جملهء...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) طوسی. شیخ ابی حاتم. حاجی خلیفه کتاب المسند المستخرج علی الترمذی را بدو نسبت کند.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عاصم بن محمد بن الکاتب رجوع به عاصم... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عبدربه زراره بن اعین بن سنبس یا سنسن. رجوع به ابوعلی زراره و رجوع به زراره بن اعین شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عبدالرحمن بن بحر الخلال. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عبدالرحیم بن سلیمان رازی. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عبدالرحیم بن قاضی اشرف ابی الحسن علی بن حسن بن حسن بن احمدبن فرج بن احمد اللخمی العسقلانی المولد المصری الدار المعروف به القاضی الفاضل ملقب به محیی الدین. او وزیر ملک ناصر صلاح الدین و وی را نزد ملک مکانتی عظیم بود و در صنعت انشاء...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عبدالکریم بن حسن بن حسین بن حکیم نحوی. رجوع به عبدالکریم... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عبدالله بن علی نصرانی معروف به دندانی. رجوع به دندانی... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عبیدبن عبدالمجید الحنفی البصری. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عبیدبن علی. از روات است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) عسل بن ذکوان العسکری. رجوع به عسل... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) علم الدین شاتانی. حسن بن سعیدبن عبدالله بن بنداربن ابراهیم. فقیه و شاعر از مردم دیار بکر بود و بموصل اقامت گزید و با جنبهء فقاهت فن شاعری بر او غلبه داشت و گاه به بغداد میشد و وزیر ابوالمظفربن هبیره در اکرام او چیزی فرونمی گذاشت....
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) علی بن عبدالرحمن بن عیسی الهمدانی. رجوع به علی... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) علی بن محمد المنجورانی البلخی. رجوع به علی... شود.
