ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسین بن محمد بن احمد غسانی جیانی. رجوع به حسین... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسین بن محمد بن عبیدالله بغدادی معروف به ابن شبل. رجوع به ابن شبل شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسین بن محمد السهواجی. رجوع به حسین... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسین بن محمد القبائی محدث. صاحب حبیب السیر در وفیات سال 289 ه . ق. ذکر او آورده و گوید: او را کتاب مسند در حدیث و کتاب تاریخ نشابور است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسین بن واقد. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسین بن هبه الله. رجوع به حسین... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسین بن یحیی بخاری زندوستی. رجوع به حسین... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسین سنجی خراسانی. رجوع به حسین بن شعیب سنجی شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) خازن. احمدبن محمد بن یعقوب مسکویه. رجوع به ابوعلی مسکویه شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) خاقانی. محمد بن عبیدبن یحیی بن خاقان. رجوع به محمد.. و رجوع به ابن خاقان... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) خبائری. یونس بن یاسربن ایاد. محدث و اخباری است و سعیدبن کثیر از او روایت کند.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) خطیر. وزیر مجدالدوله. آنگاه که میان مجدالدوله و سیده مادر او محاربه روی داد، ابوعلی با مجدالدوله اسیر شد و شاید مکثوم بن جنی خواجهء خطیر در دیوان منوچهری مراد همین ابوعلی باشد:
بلبل بزخمه گیرد می بر سر بهار
چون خواجهء خطیر برد دست را بمی
پیروزبخت مهتر کهترنواز...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) خلف طولونی. از موالی بنی طولون. طبیب و کحالی معروف وقت خویش. او در اواخرمائهء سوم و اوائل مائهء چهارم میزیسته است او راست: کتابی موسوم به الکفایه. ظاهراً در فن کحالت و این کتاب را در 302 ه . ق. به پایان رسانیده است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) خلیع، حسین بن ضحاک بن یاسر شاعر بصری. اصل او از خراسان است از موالی اولاد سلیمان بن ربیعه باهلی صحابی. او شاعری مزاح بود و در انواع شعر دست داشت و گفته های او مطبوع است و در گستاخی در مجلس خلفا هم سنگ اسحاق بن...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) خیاط. یکی از علمای نجوم و احکام است. رجوع به طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) دامغانی. اندک مدتی وزیر امیر نوح سامانی پیش از ابوعلی بلعمی و بعد از عبدالله عزیز بود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) دعبل بن علی بن رزین شاعر. رجوع به دعبل... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) دقاق. رجوع به ابوعلی حسن بن محمد بن دقاق شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) دندانی. عبدالله بن علی النصرانی. رجوع به دندانی عبدالله... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) دهدار. یکی از مخصوصان اتباع حسن صباح. حسن گاه مرگ بکیابزرگ امید وصیت کرد که منصب وزارت بدو گذارد. و چون کیابزرگ امید ریاست یافت او را وزارت داد و تا آخر عمر این مقام داشت. رجوع به حبط ج 1 ص 364 و دستورالوزراء ص 229...
