ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) جعفربن علی بن احمدبن حمدان اندلسی. امیر زاب از اعمال افریقیه. شهر مسیله را او پی افکنده است و ابوالقاسم محمد بن هانی اندلسی را دربارهء او مدائح فائقه است از آن جمله است:
المدنفان من البریه کلها
جسمی و طرف بابلی احور
و المشرقات النیرات ثلثه
الشمس و القمر المنیر...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) جعفربن فلاح کتامی. یکی از سرهنگان المعز تمیم بن معدبن منصور عبیدی صاحب افریقیه. و او در جنگ با حسن بن احمد قرمطی به سال 360 ه . ق. در دمشق کشته شد.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) جعفربن سیمون. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) جلال الدین بن بهاءالدین سام. او پس از انتقال پدر مدت هفت سال در بامیان فرمانروائی داشت و بدان سال که سلطان محمد خوارزمشاه در ماوراءالنهر بود بیک ناگاه بجانب بامیان ایلغار کرده و بی خبر بسر جلال الدین ابوعلی رسید و او را بکشت و قلمرو...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) جوزجانی حسن بن علی. یکی از شیوخ طریقت خراسان. او در اواخر مائهء سوم و اوایل مائهء چهارم میزیسته است و درک صحبت محمد بن علی ترمذی و محمد بن فضل بلخی کرده و تصانیف چند داشته است. شیخ فریدالدین عطار گوید: او از کبار مشایخ و...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) جوینی نیشابوری ملقب به فخر الکتاب جوینی. نام او حسن بن علی بن ابراهیم است و از ندماء اتابک زنگی بشام بود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) جیهانی. رجوع به ابوعبدالله محمد بن احمد جیهانی شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) چغانی. رجوع به ابو علی محتاج... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حاتمی. محمد بن الحسن المظفر الکاتب اللغوی البغدادی معروف بحاتمی. صاحب رسالهء حاتمیّه و آن شرح ماجرای او با متنبّی ابوطیب و اظهار سرقات و عیوب شعر اوست. و نیز کتابی دیگر بنام حلیه المحاضره داشته است. وفات او به سال 388 ه . ق. بود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) الحاکم بامرالله منصور. رجوع به حاکم بامرالله... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حرمازی. رجوع به حرمازی ابوعلی حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حرمی بن حفص. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسان. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن ابراهیم بن علی بن برهون. فقیه شافعی از مردم میافارقین. رجوع به ابو علی فارقی حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن ابی العمالی بن مسعودبن الحسین معروف به ابن باقلانی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن ابی نعیم. او طبیب مشهور روزگار خویش بود و به اورشلیم میزیست. تمیمی طبیب شاگرد وی بود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن احمد المعروف به ابن الکاتب. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن احمدبن عبدالغفار. رجوع به ابوعلی فارسی... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن احمدبن عبدالله بن البنّاء. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن احمدبن یحیی. رجوع به حسن... شود.
