ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد بن دقاق نیشابوری معروف به ابوعلی دقاق. صاحب تذکره الاولیاء گوید: او امام وقت بود و شیخ عهد و در احادیث و تفسیر و بیان و تقریر و وعظ و تذکیر شأنی عظیم داشت. مرید نصرآبادی بود. بزرگان گفته اند که در هر عهدی...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد بن صباح زعفرانی فقیه. از اصحاب محمد بن ادریس شافعی است. ابن خلّکان گوید: او در فقه و حدیث براعت یافت و درآن دوعلم کتابها کرد و نام او در آفاق پراکنده گشت و او به استاد خویش شافعی سخت شیفته بود و میگفت...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد بن عبدالصمد عسقلانی، ابن ابی الشخباء. رجوع به حسن عسقلانی ... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد اهوازی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد بطلیوسی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد زجاجی طبری شافعی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد سبزواری. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد عراقی حلبی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد میکالی. ملقب بسیدالکفاه و معروف بامیر حسنک میکال. آخرین وزیر محمودبن سبکتکین. او بمبادی صبا در ملازمت سلطان محمود بسر می برد و در سفر و حضر همیشه با او بود. آنگاه که سلطان بر اریکهء ملک نشست او را ریاست نیشابور داد و...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن مروان. خواهرزادهء باد حکمران حصن کیفا. مؤسس سلسلهء کوچکی معروف به بنی مروان که از دست سلاطین بویهی یا خلفای فاطمی بدیار بکر حکومتی نیم مستقل داشتند و مدت حکومت ابوعلی حسن از 380 تا 387 ه . ق. بود. (طبقات سلاطین اسلام، ترجمهء عباس...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن مظفر نیشابوری لغوی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن موسی الاشیب. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن واقع الرملی. از روات است و از ضمره بن ربیعه روایت کند.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن وهب بن سعید. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن یزید کوفی. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن یوسف. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن اربلی. رجوع به حسن.. شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بصری. بقولی کنیت حسن ابوعلی بوده است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن الطوسی، نظام الملک. رجوع به حسن بن علی بن اسحاق... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن مراکشی. رجوع به حسن... شود.
