ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن عبدالله لغده یا لذکه. رجوع به ابوعلی لذکه حسن...شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی بن ابراهیم بن یزدادبن هرمزبن شاهویهء اهوازی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی بن اسحاق بن عباس قوام الدین نظام الملک طوسی رادکانی وزیر الب ارسلان و ملکشاه. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی بن حسن براد مدینی. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی بن صدقه. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی بن موسی بکی. از شیوخ تصوف مصر است بروزگار کافور اخشیدی. وی مرید شیخ ابوعلی کاتب بود و صحبت ابویعقوب سوسی دریافت و منشأ وی در مشتول یکی ا ز قراء مصر بود و بیشتر عمر خویش در آن قریه گذاشت. وفات وی در...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی بن نصربن عقیل ابوعلی السعیدی الواسطی البغدادی المنعوت بالهمام. شاعری از مردم واسط، مادح بعض امراء شام و عراق. او مقیم دمشق بود و مذهب شیعه داشت و قوصی از او روایت کند و در آخر بخدمت امجد صاحب بعلبک پیوست. وفات او به...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی استرآبادی رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی اسکندرانی. رجوع به حسن اسکندرانی... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی جویباری. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی جوینی کاتب. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی حرمازی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن علی مراکشی. رجوع به حسن مراکشی ... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن عمر بن المراغی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن قاسم بن علی مرادی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن قاسم الطبری. فقیه شافعی. او فقه از ابوعلی بن ابی هریره فرا گرفت و تعلیقهء مشهورهء وی تعلیقاتی است بر فقه ابوعلی بن ابی هریره. او به بغداد میزیست و بعد از مرگ استاد خود، ابوعلی بدانجا درس گفت و کتاب محرر را در علم...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن قطان مروزی. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد بن اسعد نسابه. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد بن اعین الحرانی. از روات حدیث است و از معقل بن عبید روایت کند.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) حسن بن محمد بن حسن بن مروان الموثق. رجوع به حسن... شود.
