ابوعطارد
[اَ عُ رِ] (اِخ) او از ابن مسعود و از وی ایادبن لقیط روایت کند.
ابوعطاف
[اَ عِ] (ع اِ مرکب) سگ. (المرصّع).
ابوعطاف
[اَ عِ] (اِخ) الازدی. تابعی است. او از ابی هریره و جریری از وی روایت کند.
ابوعطاف
[اَ عِ] (اِخ) بصری. حریری از او روایت کند.
ابوعطیه
[اَ عَ طی یَ] (اِخ) صحابی است.
ابوعطیه
[اَ عَ طی یَ] (اِخ) جبیربن عطیه. از روات است.
ابوعطیه
[اَ عَ طی یَ] (اِخ) حردبن قطن الثکنی. او از ابومسهر الاعرابی روایت کند. (ابن الندیم).
ابوعطیه
[اَ عَ طی یَ] (اِخ) عمر بن جندب. تابعی است و برخی نام وی مالک بن عامر الهمدانی گفته اند. او در ولایت عبدالملک درگذشت.
ابوعطیه
[اَ عَ طی یَ] (اِخ) المذبوح. از روات است.
ابوعطیه
[اَ عَ طی یَ] (اِخ) مولی بنی عقیل. او از مالک بن الحویرث و از او بدیل بن میسره روایت کند.
ابوعطیه
[اَ عَ طی یَ] (اِخ) وادعی. برخی نام وی را مالک بن عامر و بعضی عمروبن ابی جندب گفته اند. صحابی است و ابن سیرین از وی روایت کند.
ابوعفان
[اَ عُفْ فا] (اِخ) عثمان بن خالد. از روات است.
ابوعفان
[اَ عُفْ فا] (اِخ) غالب بن خطاف القطان. از روات است.
ابوعفان
[اَ عُفْ فا] (اِخ) غالب القطان. او را روایت حدیث است.
ابوعفان
[اَ عُفْ فا] (اِخ) مهزمی. شاعر و اخباری و مصنف است. او راست: کتاب الاربعه فی اخبارالشعراء. کتاب صناعه الشعر و ابن الندیم گوید آن کتابی بزرگ است و من بعض اجزاء آن را دیده ام.
ابوعفراء
[اَ عَ] (اِخ) صالح بن عبدالله بن ابی فروه. از روات حدیث است.
ابوعفک
[اَ عَ فَ] (اِخ) مردی از یهود که سالم بن عمر بامر رسول صلوات الله علیه وی را بکشت.
ابوعفیر
[اَ عُ فَ] (اِخ) عریف بنی سریع. تابعی است. او از عبدالله بن عمر روایت کند و ابن نمیر از او.
ابوعقاب
[اَ عُ] (اِخ) از روات است.
ابوعقال
[اَ عَ] (اِخ) ابن علوان مغربی. یکی از زهاد و مشایخ اهل سلوک در مائهء سیم. وی مجاور مکّه بود و صحبت ابوهارون اندلسی دریافته بود. مدفن او مکه و وفات وی در اواخر مائهء سیم ه . ق. است. رجوع به نامهء دانشوران ج 2 ص 217 شود.
