ابوعصام
[اَ عِ] (اِخ) او از خالدبن عبید و یحیی بن واضح از او روایت کند.
ابوعصام
[اَ عِ] (اِخ) او از انس و از او دستوائی و عبدالوارث روایت کنند.
ابوعصام
[اَ عِ] (اِخ) خالدبن عبید. از روات است.
ابوعصام
[اَ عِ] (اِخ) روادبن الجراح العسقلانی. از روات حدیث است.
ابوعصرون
[اَ عَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن هبه الله. رجوع به محمد... شود.
ابوعصمه
[اَ عِ مَ] (اِخ) السبیعی. صاحب حرس امین بن هارون الرشید خلیفه. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 144 شود.
ابوعصمه
[اَ عِ مَ] (اِخ) احمدبن عبدربّه. از روات است.
ابوعصمه
[اَ عِ مَ] (اِخ) ریحان بن سعید. از روات است.
ابوعصمه
[اَ عِ مَ] (اِخ) نوح بن ابی مریم قاضی مرو. از محدثین است.
ابوعصمه
[اَ عِ مَ] (اِخ) ریحان بن سعید. از روات است.
ابوعصیده
[اَ عَ دَ] (اِخ) محمد ثانی. ششمین از سلاطین حفصی بتونس. و کنیت دیگر او ابوعبدالله است. رجوع به محمد... شود.
ابوعصیده
[اَ عَ دَ] (اِخ) احمدبن عبیدبن ناصح بن بلنجر کوفی. اصل وی از دیلم است. و ابن الندیم گوید: ابوعصیده احمدبن عبید ناصح از علمای لغت و نحو بمذاهب کوفیین است و قاسم انباری از او روایت کند و او معلم فرزندان متوکل و منتصر و معتز خلیفه بود و...
ابوعطا
[اَ عَ] (از ع، اِ مرکب) نام آوازی است.
ابوعطاء
[اَ عَ] (اِخ) تابعی است و از علی روایت کند.
ابوعطاء
[اَ عَ] (اِخ) احمدبن محمد دنیسری. رجوع به احمد شود.
ابوعطاء
[اَ عَ] (اِخ) افلح. رجوع به ابوعطاء مرزوق... شود.
ابوعطاء
[اَ عَ] (اِخ) خلیفه بن عبدالواحد. از روات است.
ابوعطاء
[اَ عَ] (اِخ) مرزوق بن یسار. یا افلح بن یسار شاعر. اصل وی از سند و مولد او کوفه است و از پیوستگان و مدّاحان خلفای اموی بود و چون دولت بنی امیّه به عباسیان منتقل گشت وی از بیم بنی العباس تا وفات منصور متواری میزیست.
ابوعطاء
[اَ عَ] (اِخ) الیحبوری. از عباده بن ثابت روایت کند.
ابوعطاء
[اَ عَ] (اِخ) یزیدبن عطاء السکسکی. از روات است.
