ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) سفیان بن حمزه از روات حدیث است.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) شدادبن سعید الراسبی. از روات است.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) عبدالله بن حفص الانصاری. از روات است.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) الطلحات. عبدالله بن خالد خزاعی. از روات است.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) علی بن ابی طلحه الشامی. از روات حدیث است.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) فرقد. از روات حدیث است.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) محمد بن ایوب. رجوع به محمد... شود.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) منصوربن محمد بن علی بن قرینه. رجوع به منصور... شود.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) منصوربن مسلم. رجوع به منصور... شود.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) نعیم بن زیاد. از او معاویه بن صالح روایت کند.
ابوطلحه
[اَ طَ حَ] (اِخ) یحیی بن طلحه. او از جد خود ابوامامه سعیدبن جمحان روایت کند.
ابوطلق
[اَ طَ] (اِخ) علی بن حنظله. محدّث است.
ابوطلق
[اَ طَ] (اِخ) عمروبن حسان. از روات حدیث است.
ابوطلیب
[اَ طُ لَ] (اِخ) مولی انس بن مالک انصاری. او از انس روایت کند.
ابوطلیح
[اَ طُ لَ] (اِخ) موضعی از اراضی سودان میان 17 و 18 درجه عرض شمالی. و بدانجا جنگی میان مهدی سودانی محمّدبن عبدالوهاب و انگلیسیان روی داد و از سپاه او 1200 تن بکشتند.
ابوطلیحه
[اَ طُ لَ حَ] (اِخ) بقولی کنیت قیس بن عاصم است.
ابوطلیق
[اَ طُ لَ] (اِخ) صحابی است و از رسول صلوات الله علیه روایت کرده است.
ابوطلیق
[اَ طُ لَ] (اِخ) الغبری. صحابی است.
ابوطمیس
[اَ ؟] (اِخ) نام قله ای از جبال حوران و بر فراز آن معبدی ترسایان دُرُوز را. گویند: یکی از آنان عیسی را علیه السلام بخواب دید و عیسی بدو گفت من بر این کوه مقام دارم مرا بدینجا خانه ای باید کردن و آن معبد بساختند.
ابوطواله
[اَ طُ لَ] (اِخ) عبدالله بن عبدالرحمن بن معمر یا یعمربن حزم انصاری. از روات حدیث است.
