ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) سلفی. رجوع به احمد... و رجوع به سلفی شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) سندوک بن حبیبهء واسطی. بعربی شعر می گفت دیوان او پانصد ورقه است. (ابن الندیم).
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) سیمجوری. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 243 شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) شرف الدین بن سعدالدین بن علی القمی رجوع به ابوطاهربن سعدالدین... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) شمس الدوله بن فخرالدوله، از آل بویه فرمانفرمای همدان در 387 ه . ق. رجوع به شمس الدوله... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) الطیب بن محمد. رجوع به طیّب... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) عبدالقاهربن طاهر بغدادی. رجوع به عبدالقادر شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) عبدالله بن احمد التبانی. رجوع به عبدالله... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) عبدالواحدبن عمر بن محمد بن ابی هاشم البزّار از مردم بغداد. او از ابی بکربن مجاهد و علی ابی العباس احمدبن سهل الاشنانی و ابی عثمان عبدالرحمن الضریر المقری علوم قرآن و جز آن فراگرفته و وفات وی به سال 347 ه . ق. است.
او راست: کتاب...
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) قزوینی. او راست: شارح القفول. (کشف الظنون بنقل از شعرانی).
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) قمّی. رجوع به ابوطاهر شمس الدین ... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) کرخی. او راست: شرح تنبیه ابواسحاق شیرازی.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) کرد. از مشایخ طریقت صوفیه بمائهء پنجم معاصر شیخ الاسلام احمد جام او با احمد مأنوس و معاشر بود و شیخ جام به او ارادت میورزید وفات وی چند سال پیش از شیخ الاسلام احمد جام بوده است در اواخر مائهء پنجم و اوائل مائهء ششم. رجوع...
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) محمّدبن احمد فیشی. رجوع به محمد... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) محمّدبن بقیه. رجوع به ابن بقیه در این لغت نامه و نیز تجارب السلف ص 240 چ طهران شود. و قصیدهء رثائیّهء ذیل محمد بن انباری که از غرر قصائد نوع خویش و در شرح حال ابن بقیه از کتاب ما فوت شده است اینک ذی نوشته...
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) محمد بن حسن السرفی؟ مورخ. وفات او به سال 325 ه . ق. بوده است. رجوع به ص 303 حبط ج 1 شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) محمد بن عبدالرحمن بن عباس. رجوع به محمد... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) محمد بن علی بن محمد بن علی. رجوع به محمد... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) محمد بن محمد الاوسی. رجوع به محمد... شود
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) محمد بن محمد بن عبدالرشید سجاوندی. رجوع به محمد... شود.
