ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن جبیربن مطعم. محدث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن جعفربن محمد غوری. رجوع به محمد... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن الحارث البصری. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن حسین بن عبدالرحیم. رجوع به محمد... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن داود شاذلی مصری. رجوع به محمد... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن سعیدبن حسّان. محدّث است. و علی بن عیاش از او روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن مسعودبن احمدبن حسین بن محمد مسعودی بندهی. رجوع به ابوسعید محمد بن ابی السعادات عبدالرحمن... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن عبدالعزیز تیمی. محدث است و عثمان بن زفر از او روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن عبدالله قاضی. رجوع به محمد... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن عبدالمؤمن یکی از شاهزادگان سلاطین موحّدی. پدر او عبدالمؤمن ویرا ولایت عهد خویش داد و حکومت بسیاری از بلاد مغرب افریقیه و هم اندلس را بدو مفوّض کرد لکن چون محمد به اِدمانِ خمر مولع بود عبدالمؤمن ویرا عزل و برادر او ابویعقوب را ولیعهد...
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن علی بن عبدالله بن احمد العراقی الحلّی الاربلی. رجوع به محمد... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن علی بن عمرالنقّاش. رجوع به محمد... و رجوع به حبط ج 1 ص 307 شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن علی جاوی. رجوع به محمد... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن علی عراقی. رجوع به محمد ... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن مسلم بن ابی الوضّاح. محدث است و از سعیدبن جبیر روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن هبیرهء اسدی، ملقب به صعودا یا صعورا یکی از علماء نحو و لغت بمذهب کوفییّن. از جملهء کتب اوست: رساله الی عبدالله بن المعتزّ فیما انکرته العرب علی ابی عبید القاسم بن سلام و وافقته فیه. و کتاب مختصر ما یستعمله الکاتب. و رساله فی...
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن یحیی بن منصور نیشابوری. رجوع به محمد.. شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن یزید الواسطی. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مخارق بن عبدالله. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مخزومی. او را پنجاه ورقه شعر است. (ابن الندیم).
