ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مدنی. تابعی است او از ابن عمر، و از او بشیربن سلیمان روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مرینی. بیست وششمین از ملوک بنی مرین مراکش (811 - 819 ه . ق.).
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی:
شاه جهان بوسعیدبن یمین دول
حافظ خلق خدای ناصر دین امم.
منوچهری.
ملک پیل دل پیل تن پیل نشین
بوسعیدبن ابوالقاسم بِنْ ناصر دین.
منوچهری.
ملک بوسعید آفتاب سعادت
جهاندار دین پرور دادگستر
ملک زاده مسعود محمود غازی
که بختش جوان باد و یزدانْش یاور
به نیزه گذارندهء کوه آهن
به حمله ربایندهء باد صرصر....
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مسلم. تابعی است و از ابن مسعود روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مسیّب بن شریک. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) المصیصی. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مطهربن حسن یزدی. رجوع به مطهر... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مظفرالدین. رجوع به گوگبوری بن علی بن بکتکین شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) معلم. یکی از بزرگان اهل طریقت، وی بصحبت شیخ ابراهیم گیلی رسیده و شیخ الاسلام صحبت او را دریافته است و در مائهء چهارم میزیسته است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) معمّر. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) معمّربن ابی عمامه. رجوع به معمّر ... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) معمری گرگانی. رجوع به معمری... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مغربی. او راست: طبقات الامم.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مقبری. رجوع به ابوسعید کیسان... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مقدادبن عمروبن ثعلبه بن مالک بن ربیعهء صحابی بدری. رجوع به مقداد... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) ملک. رجوع به ص 190 حبط ج 2 شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) منصوربن حسین ایّوبی وزیر. رجوع به منصور... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) موسی بن اعین الحرّانی. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مولی بنی امیه. تابعی است. او از ابی الدّرداء و از او عبدالله بن بحیر روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) مولی بنی تیم. ابن المبارک از او روایت کند.
