ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عثمان اول مرینی. او از سال 614 تا 637 ه .ق. امارت داشت. رجوع به عثمان... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عثمان ثانی مرینی. او از سال 710 تا 731 ه .ق. حکم رانده است. رجوع به عثمان... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عراقی (امیر شیخ) بلخی یکی از علمای معاصر میرزا بدیع الزمان و محمدخان شیبانی. رجوع به حبط ج 2 ص 292 شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عطاف بن محمد بن علی بن ابی سعید شاعر. رجوع به مؤیدبن محمد بن علی... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عقیصی تمیمی. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) علاءبن حسین. رجوع به ابن موصلایا امین الدوله... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) علی بن محمد کاتب. رجوع به علی... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عم ابی الوفاء البوزجانی. او راست: کتاب مطالع العلوم فی علوم الاوائل و الحساب، در ششصد ورقه.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عمرو. تابعی است. او از جابربن عبدالله و از او سعیدبن ابی هلال روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عمروبن ابی حکیم الواسطی. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عمروبن حریث المخزومی. صحابی است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عنبری. رجوع به عبدالرحمن مهدی... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) العنقزی الاصم. عمروبن محمد. او از زمعه بن سالم روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) عیسی بن سالم. محدّث است و از ابی الملیح الرقّی روایت کند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) غرناطی. محمد. دهمین از ملوک بنی نصر غرناطه. رجوع به محمد سادس مکنی به ابی سعید... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) الغفاری. صحابی است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) فضل اللهبن ابی الخیر. یکی از اعاظم مشایخ صوفیه از مردم میهنه یا مهنه قریه ای بزرگ به خراسان از ناحیت خابران. مولد او غرّهء محرّم سال 357 ه .ق. در مهنه و وفات وی در چهارم شعبان 440 ه .ق. بود. پدر او بغزنه حرفت صیدنه...
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) قاینی. در حبیب السّیر آمده است که در ذیحجهء 528 ه .ق. بسعی ابوسعید قاینی و ابوالحسن قره مانی ، شمس تبریزی شهید شد.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) قبیصه بن ذویب. محدث است و بعضی کنیت او را ابواسحاق گفته اند.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) قراقوش بن عبدالله الاسدی. ملقّب به بهاءالدین. رجوع به قراقوش بن عبدالله... شود.
