ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) جعفربن زید. رجوع به جعفر... شود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) حمادبن دلیل. تابعی و ثقه است. وی قاضی مدائن بود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) حنین بن اسحاق. رجوع به حُنین... شود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) خارجه بن زیدبن ثابت انصاری. یکی از فقهای سبعه است و وفات وی بسال 99 ه . ق. بوده است.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) دَبوسی. عبدالله بن عمر بن عیسی دبوسی سمرقندی، فقیه حَنفی. او از مردم دبوس، شهرکی میان بخارا و سمرقند است. موجد و مخترع علم خلاف است و او راست کتاب التّعلیقه در همین علم. و منصوربن محمد سمعانی را کتابی بر ردّ ابوزید است به نام الاصطلام....
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) ربیع بن خیثم اسدی کوفی. تابعی است و او نزد خراسانیان به خواجه ربیع معروف است و گور او به یک فرسنگی شهر مشهد رضوی، مزار است. و یکی از زُهّاد ثمانیه است. وفات وی63 ه . ق. بوده است.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) سروجی. نام نرگدائی مبرم و بلیغ موضوع افسانه های دلاویز سحرآسای مقامات ابوالقاسم علی بن محمد بن عثمان حریری بصری است. این خواهندهء شحّاذ در امکنه و ازمنهء مختلفه با تبدیل زیّ و هیأت و اختراع حکایتی از سیه گلیمی و نیاز و مصیبت و ستمدیدگی خویش...
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) سعدبن عبیدبن نعمان. از بنواوس، و بعضی نام او را ثابت انصاری و بعضی اوس و بعضی معاذ و بعضی عمروبن اخطب گفته اند. و گویند جامع قرآن بعهد رسول او بود و بعضی گویند پنج یا شش ابوزید صحابی بوده است با نامهای مختلف و یکی...
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) سعیدبن اوس بن ثابت بصری انصاری خزرجی نحوی لغوی. مولد و منشأ و مدفن او بصره و از تابعین است و به ابوزید نحوی مشهور است و ابن الندیم از ابوالعباس المبرد آرد که ابوزید در نحو اعلم از اصمعی و ابوعبیده بود لیکن بپایهء خلیل و...
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) سعیدبن الربیع بصری، صاحب الهروی. محدّث است.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالحق بن علی. رجوع به عبدالحق... شود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالحمید بن الولید. محدّث است.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالرحمن بن خطیب سهیلی اندلسی. رجوع به عبدالرحمن... شود. و کنیت دیگر او ابوالقاسم است.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالرحمن بن زیدبن اسلم. محدّث است.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالرحمن بن علی بن صالح. رجوع به عبدالرحمن... شود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالرحمن بن علی مکودی. رجوع به عبدالرحمن... شود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالرحمن بن محمد بن مخلوف. رجوع به عبدالرحمن... شود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالرحمن بن محمد باخوری. رجوع به عبدالرحمن... شود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالرحمن بن محمد بن محمد بن حسن حضرمی. رجوع به ابن خلدون ابوزید... شود.
ابوزید
[اَ زَ] (اِخ) عبدالرحمن وغلسی مغربی. رجوع به عبدالرحمن... شود.
