ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) تَأَبَّطَ شرّاً. رجوع به تأبط... شود.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) تمیمی. رجوع به ابوزهیر انماری... شود.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) ثقفی ابن معاذبن ریاح. گویند صحابی است.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) ثقفی طائفی، والد ابوبکربن ابی زهیر، و نام او معاذ یا عمار است.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) حارث بن عبدالله الاعور. تابعی است و از علی بن ابیطالب علیه السلام روایت کند.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) حیان بن زهیر العدوی. محدث است و وهب بن جریر از او روایت کند.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) رجاءبن یحیی بن عمیر الغسانی. محدث است و از نعمان روایت کند.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) عبدالرحمن بن معز الدوسی. محدث است.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) علاءبن زهیر. محدث است و ابونعیم از او روایت کند.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) محمد بن اسحاق المروالروذی. محدث است و ابوحاتم رازی از او روایت کند.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) معاویه بن خدیج. محدث است.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) نمیربن یزید الهمدانی. محدث است و ابواسحاق السبعی از او روایت کند.
ابوزهیر
[اَ زُ هَ] (اِخ) نمیری. بعضی نام او را یحیی بن نمیر گفته اند. او صحابی است و ابوالمصبح المقری از او روایت کند.
ابوزیاد
[اَ] (ع اِ مرکب) خر. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی). حمار. (المزهر). الاغ. اولاغ. درازگوش. چاروا.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) پیشوای فرقهء جارودیّه، یکی از فِرَق پنجگانهء زیدیه. (از بیان الادیان).
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) ابن براء الکلابی. یکی از فصحای عرب است. (ابن الندیم). و رجوع به ابوزیاد اعرابی شود.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) اسماعیل بن زکریا الخُلقانی. محدث است.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) اعرابی یزیدبن عبدالله بن حر کلابی. یکی از فصحای اعراب که نحویان و اهل ادب به کلام او استشهاد کرده اند. ابن الندیم گوید او بروزگار مهدی بعلت مجاعه به بغداد آمد و چهل سال بقیت عمر را بدانجا ببود تا درگذشت. او راست: کتاب النوادر. کتاب الفرق....
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) تیمی. او از نعمان بن بشیر و از او اشعث روایت کند.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) خیاربن سلمه. محدث است.
